* شیعه *

بدرستی که او وشیعه اش همانا روز قیامت رستگارند. پیامبراکرم

* شیعه *

بدرستی که او وشیعه اش همانا روز قیامت رستگارند. پیامبراکرم

* شیعه *

استفاده از مطالب درصورت ذکر منبع زیرمطلب (نه آدرس ما) بلا مانع است چون بیشتر مطالب از سایت یا وبلاگ های دیگر گرفته شده ذکر منبع زیرمطلب لازم است
هم چنین برای مطالبی که منبع ندارند درصورت تمایل می توانید آدرس وبلاگ را ذکر کنید

پیام های کوتاه
  • ۲۸ اسفند ۹۵ , ۱۸:۴۵
    مادر
نویسندگان

فلاسفه و عارفان عشق را به اقسام گونا گون تقسیم کرده اند، اما در یک تقسیم بندی کلی گفته اند: عشق بر دو قسم است.

    عشق حقیقی، که همان عشق به خدا و صفات و افعال اوست

    
    عشق مجازی، این عشق دامنه ی وسیعی دارد که می توان گفت: عشق مجازی منحصراً عشق انسان به انسان نیست، بلکه عشق ورزیدن به هر گونه معشوقی غیر از ذات احدیت (خدای متعال) مجاز نام دارد.

در این که عشق حکمش چیست؟ آن چه در این زمینه می توان گفت: این است که عشق اگر از نوع حقیقی و برخی از انواع مجازی آن، مانند عشق عقلانی و عشق روحانی باشد، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه چه بسا از کمالات محسوب می شود. اما اگر از نوع حیوانی آن که پائین ترین نوع عشق است باشد، این نوع عشق هم اگر با عفاف و تقوا همراه باشد و از حریم عفت خارج نشود، بدون اشکال است.

این گونه عشق ها به سرعت می آید و به سرعت می رود، قابل اعتماد و توصیه نیست. فضیلت کش است. تنها با کمک عفاف، تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی از آن سود می برد؛ یعنی در زمینه ی فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر، سوز و گدازها، فشارها و سختی هایی که بر روح عاشق وارد می شود. آثار نیک و سودمندی به بار می آورد.

عرفا در همین زمینه است که می گویند: عشق مجازی تبدیل به عشق حقیقی؛ یعنی عشق به ذات احدیت می گردد؛ و انسان می تواند از آن سود ببرد. علاوه بر این دارای آثار و فوایدی است: نظیر این که عشق به انسان نیرو و قدرت و چالاکی می بخشد، ترس را از وجود آدمی بیرون می کند و به انسان شجاعت و جسارت می بخشد. عشق انسان بخیل را بخشنده می کند ،عشق نفس را تکمیل می کند و استعدادهای حیرت انگیز باطنی را ظاهر می سازد.

عشق تصفیه گر است و روح انسان را از ناخالصی ها پاک می کند.

بنابراین، عشق اگر از نوع حقیقی باشد قطعاً پسندیده است و نوع مجازی آن اگر همراه با عفاف و تقوا باشد، مورد نکوهش نیست.

 

پاسخ تفصیلی

واژه ی «عشق» در واژه نامه های عرفانی و فلسفی چنین تعریف شده است:

عشق، شوق مفرط و میل شدید به چیزی، به معنای فرط حب و دوستی، مشتق از «عشقه» است و آن گیاهی است که بر تنه ی هر درختی که پیچد، آن را خشک سازد و خود به طراوت خویش باقی بماند. پس هر عشقی بر هر تنی که بر آید، جز محبوب را خشک کند و محو گرداند و آن تن را ضعیف سازد و روح و دل را منور گرداند.[1]

عشق و محبت مهم ترین و یکی از عالی ترین حالات انسان عارف و از مبانی و اصول بسیار مهم عرفانی به شمار می رود. از دیدگاه عرفان، عشق از مواهب الاهی و از داده های خداوندی است[2]، نه از دست آوردهای بشری، اگر چه مقدمات دست یابی به عشق می تواند تحصیلی باشد.

شیخ الرئیس، عشق را علت وجود همه ی موجودات بر می شمرد و معتقد است، عشق موهبتی است که اختصاص به انسان ندارد و همه ی موجودات به نحوی از آن برخوردارند.[3]

ملا صدرا، نیز عشق را حقیقتی ساری و جاری در کلیه ی موجودات می داند و معتقد است که هیچ موجودی نیست که از پرتو عشق بی بهره باشد.[4]

عارفان و فیلسوفان عشق را به اقسام مختلفی تقسیم کرده اند.

اما در مجموع و در یک تقسیم بندی کلی عشق را به دو قسم تقسیم کرده اند:

الف: عشق حقیقی. عشق حقیقی، که همان عشق به خدا و صفات و افعال اوست. عشق ناب و حقیقی به خدا هنگامی عشق به آن اطلاق می شود که به طمع بهشت و یا ترس از دوزخ نباشد، بلکه عشق به صرف تصور جمال و کمال در حضرت خداوندی باشد. کمال عشق به خدا این است که تمام دل به او تعلق گیرد و جان از تمایل به تمام آنچه جز خداست پاک شود.

ب: عشق مجازی، عشق مجازی دامنه ی وسیعی دارد که می توان گفت: عشق مجازی منحصراً عشق انسان به انسان نیست، بلکه عشق ورزیدن به هر گونه معشوق غیر از ذات احدیت مجاز نام دارد. بنابراین، عشق مجازی تنوعی به انواع معشوق دارد. نظیر عشق انسان به مناظر طبیعی، عشق به زن و فرزند، به مال و سرمایه، زیبایی و جمال، شهرت و محبوبیت و... . پس عشق مجازی از انواع عشق انسانی است؛ یعنی عاشق همیشه انسان است، ولی معشوق در همه ی موارد لزوماً انسان نیست.

در این جا به اختصار برخی از اقسام عشق های مجازی را بیان می کنیم:

1.عشق عقلی(عقلانی): عشق عقلی در اصطلاح فلاسفه، عشقی است که مبدأ آن توجه به ذات حق تعالی و مخصوص مقربان درگاه اوست. عشق عقلی از سیر عقل کل در جو ار نفس ناطقه در عالم ملکوت پدید می آید، از لوایح مشاهده ی جبروت.

عشق عقلی، به کمال و حسن معنوی تعلق می گیرد (به اولیای حق و فضایل ایشان که متصل به عالم جبروت و فوق آن هستند). منشأ آن محبت به کمال مطلق و زیبایی صرف و تجلیات آن است که محل آن قلب و دل است، مربوط به اولیای حق و اهل معرفت است و بی زوال  است.[5]

2. عشق روحانی، به مطلق زیبایی (اعم از صوری و ظاهری مربوط به دیدنی یا شنیدنی ها و ... تعلق می گیرد و منشأ آن محبت به کمال و زیبایی است که توأم با لذت عقلانی است. در این جا عاشق معشوق را به جهت زیبایی و کمال او خواستار است، نه به جهت نفع خود. این نوع عشق نیز مربوط به خواص و افراد ویژه است.

3. عشق طبیعی نفسانی: این عشق به زیبایی صورت و ظاهری محبوب (با قطع نظر از جهت شهوانی) و به جهت اعتدال و حسن تألیف و ترکیب زیبای آن تعلق می گیرد.

شیخ الرئیس می گوید: این عشق منحصر به انسان است و در حیوان یافت نمی شود، وی می گوید: میل نفس به زیبایی های ظاهری از جمله صورت نیکو، از دو جهت متفاوت قابل حصول است. یک: به نحو حیوانی. دو: به نحو عقلانی. شیخ الرئیس در عشق طبیعی عقلانی (نفسانی) می گوید: عاشق معشوق را به خاطر صورت نیکو تنها به اعتبار عقلی به جهت موزون بودن و اعتدال نظام آن دوست می دارد و این نحو عشق که خالی از شائبه ی حیوانیت است، وسیله ای برای رفعت و ترقی و زیادی درجه شمرده می شود.[6] منشأ این نوع عشق فطرت زیبایی دوستی انسان است و مربوط به قوه ی درک زیبایی نفس انسان و عاطفه است. در این نوع عشق زیبایی ظاهری معشوق مطلوب عاشق است.

نراقی در معراج السعادة می گوید: عشق و محبت حاصل نشود، مگر به سببی از اسباب و نظر به این که از برای آن [عشق و محبت] سبب های بسیار و مختلف است، پس عشق و محبت نیز به اقسام مختلف تقسم می شود: از نظر وی یکی از اقسام محبت، محبت به صورت های جملیه است. وی می گوید: تصور نشود که دوستی صورت های جمیله فقط برای لذات جنسی قابل تصور است، بلکه ادراک نفس جمال و زیبایی به جهت ذات آن و بدون در نظر گرفتن مسائلی دیگر لذتی است روحانی که به خودی خود محبوب است. و از این جهت است که انسان محبت به سبزه و آب روان دارد، نه به جهت این که سبزه را بخورد و آب را بیاشامد، یا به غیر از مجرد دیدن و تماشا حظ و بهره ای دیگر ببرد. وی می گوید: پیامبر (ص) هنگام دیدن آب و سبزه شکفتگی و نشاط به آن حضرت دست می داد. و هر طبع مستقیم و قلب سلیم از تماشای گل و غنچه و لاله و شکوفه و ... لذت می برد و آنها را دوست دارد، بلکه بسا غم های خود را به آن تسلی می دهد.[7]

4.عشق طبیعی حیوانی: عشق حیوانی (وضیع) در مقابل عشق عفیف است که غرض عمده ی آن اطفای شهوت حیوانی است.[8] شیخ الرئیس درباره ی این نوع عشق می گوید: در این عشق که صورت نیکو را به جهت لذت حیوانی [جنسی] دوست داشته باشند، این عشق مضر به نفس ناطقه است؛ چرا که اقتضای نفس ناطقه پرداختن به کلیات است و شأن کلیات نیز ابدیت و فراگیری است. لذا چنین عشقی مستحق لوم و ملامت است.[9]

استاد مطهری نیز در مورد چنین عشقی می گوید: این گونه عشق ها به سرعت می آید و به سرعت می رود قابل اعتماد و توصیه نیست. فضیلت کش است. تنها با کمک عفاف، تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود می برد[10]؛ یعنی در زمینه ی فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر، سوز و گدازها، فشارها و سختی هایی که بر روح عاشق وارد می شود. آثار نیک و سودمندی به بار می آورد.

عرفا در همین زمینه است که می گویند: عشق مجازی تبدیل به عشق حقیقی؛ یعنی عشق به ذات احدیت می گردد.[11]

عشق حیوانی، به انواع متلذات و اسباب لذت نظیر مأکولات و منکوحات تعلق می گیرد. منشأ آن غرایز و میل های حیوانی است و مربوط به نفس اماره ی انسان است. در این عشق، عاشق معشوق را به جهت لذت و نفع خود می خواهد. در این که آیا این نوع از عشق حکمش چیست؟ فلاسفه در این مسئله اختلاف دارند که آیا این نوع عشق خوب و ممدوح است، یا زشت و ناپسند چنان که بعضی آن را مذمت کرده و بعضی خوب دانسته اند.ملا صدرا می گوید: این نوع عشق که نتیجه ی آن لذت بردن از زیبا رویان است و محبت مفرط نسبت به آنان است، در اکثر امم موجود است و از اوضاع الاهی است که تابع مصالح و حکم خاصی است و از این جهت نیکو و ممدوح است. این عشق ها اکثر منشأ صنایع ظریفه است. وی می گوید: عشق به زیبا رویان منشأ نکاح و زواج و بالاخره بقای نوع است.

بنابراین، عشق طبیعی حیوانی که پایین ترین درجه ی عشق است و غرض عمده ی آن اطفای شهوت حیوانی است، اگر چه از سوی برخی از عارفان و فیلسوفان ملامت شده است، اما اگر همراه با عفاف و تقوا باشد، انسان می تواند از آن سود ببرد و اگر از حد شرعی تجاوز نکند می تواند سودمند باشد؛ چرا که به گفته ی ملا صدرا، منشأ نکاح و بقای نوع بشر و تولید نسل می شود..

ملاصدرا،از جمله ی فیلسوفان و عارفانی است که عشق را به سه قسم تقسیم کرده و می گوید: عشق یا حقیقی است و یا مجازی، عشق حقیقی محبت الله و صفات و افعال اوست و عشق مجازی هم یا نفسانی است و یا حیوانی.

وی معتقد است: تمام موجودات عالم به عشق حقیقی عاشق حق اند و مشتاق لقای اویند و خداوند متعال در جبلت تمام موجودات عالم عشق خاصی را مرکوز کرده است.[12]

آثار عمومی عشق،

البته عشق حقیقی آثار برکات بسیار عالی و شکوفی دارد که با آثار و فواید عشق های مجازی بسیار متفاوت است، اما برخی از آثار و ویژگی ها میان انواع عشق مشترک است؛ یعنی عشق، صرف نظر از این که از چه نوع باشد، حقیقی یا مجازی و مجازی هم چه مجازی نفسانی و چه مجازی حیوانی، و قطع نظر از این که که معشوق چه و که باشد، یک دسته آثار و نتایجی دارد که میان همه ی انواع مذکور مشترک است. نظیر:

۱. ستاندن خودبینی و خود خواهی و غرور از انسان عاشق.

۲. تولید نیرو، قدرت و چالاکی.

۳. غفلت از عیوب معشوق و زیبا جلوه دادن آنها.

۴. ستاندن ترس از وجود عاشق و شجاعت و جسارت بخشیدن به او.

۵. ایجاد نیروی سخاوت و بخشندگی در انسان بخیل.

۶. تکمیل نفس و بروز استعدادهای حیرت انگیز باطنی و درونی به وسیله ی عشق.

نتیجه: آنچه را که از مجموع سخنان عارفان و فیلسوفان در مسئله ی عشق به دست می آید،این است که عشق اگر از نوع حقیقی و برخی از انواع مجازی آن، مانند عشق عقلانی و عشق روحانی باشد، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه چه بسا از کمالات محسوب می شود. اما اگر از نوع حیوانی آن که پائین ترین نوع عشق است، باشد، این نوع عشق هم اگر با عفاف و تقوا باشد و از حریم عفت خارج نشود بدون اشکال است.

                          منبع:http://shiastudies.net

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۰
زهرا احمدآبادی

به نطرشما بهترین عمل دررمضان چیست؟ روزه گرفتن-قران خواندن-افطاری دادن ..........

 

به نظرمن این کارها وقتی ارزش دارد که کارمهم تر دیگری راانجام دهیم منظورم مراقبت از اخلاقیات است درروایتی امام علی از پیامبر پرسیدند بهترین

 

عمل درماه رمضان چیست؟فرمودند پرهیزازگناه به زبان ساده تر اگرروزه هستیم ولی غیبت می کنیم دیگران راازخود می رنجانیم و...مطمئن باشیم

 

حسخوب بند گی خدارا درک نمی کنیم یا درحال قران خواندن هستیم اما.....بگذریم  یادمان باشد واجبات ومحرمات مقدم برمستحبات اند افطاری دادن

 

مستحباست ریاکاری حرام  درهرکارخوبی سعی کنیم نیتمان خالص باشد امیدوارم روزه قلب بگیریم نه شکم

 

 

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۱
زهرا احمدآبادی

 رمضان در طول عمر انسان بارها می آید می رود اما ما مسلمانان فکر می کنیم  رمضان که رفت همه چیز را باخود می برد و تحولی در ما ایجادنمیکند

 

ماه رمضان بهترین فرصت خودسازی است اما اگر روزه مان براساس عرف وعادت نباشد درسلوک عرفانی یک اراده ویک همت داریم

 

همت هدف گیری بلنداست ولی اراده اقدامات قدم به قدم انسان هاست اگر این اراده را نداشته باشیم وفقط ازوعده ی غذایی صرف نظر کنیم

 

روزه اثری  بر ما نخواهد گذاشت تازمانی که آن همت وهدف بلند را برای خود تعریف نکرده باشیم کارمان رابه طورعادی انجام می دهیم

 

اگر درجامعه همت مسلمان شدن راداشته باشیم همت پیرو محمد(ص) و علی(ص) و فاطمه(س)شدن راداشته باشیم رمضان برما اثر می گذارد و ما را

 

صدها قدم به جلو می برد

 

                                  منبع:www.farsnews.com

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۴
زهرا احمدآبادی

 1-روزه بدن را پاک می سازد وبه آن رشدونمومی دهد

 

2-روزه دار درعبادت خداست گرچه خواب باشد تازمانی که غیبت مسلمانی رانکند

 

3-فرشتگان روزه داررادعامیکنند 

 

4-دعای روزه دارمستجاب است

 

5-روزه سپراز عذاب آتش است

 

6-یکی ازدرهای بهشت مخصوص روزه داران است

 

7-نفس روزه دار تسبیح است

 

8-روزه عواطف انسانی را تهییج میکند

 

9-روزه موجب صحت بدن است

 

10-روزه وسیله قرب به خداست

 

منبع:yaraneamin.ir

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۳
زهرا احمدآبادی
در این باره علیرضا ابوالفضلی پژوهشگر و محقق عنوان می‌کند: با توجه به طولانی بودن روزهای این فصل که مقارن با ماه مبارک رمضان است، حتماً یک ساعت خواب در بعد از ظهر توصیه می‌شود.

-تغذیه افطار بسیار سبک مانند نان، پنیر، گردو، خامه و کره محلی یا خرما و عسل

– به گفته وی شام به طور کامل حذف شود، به جای آن یک ساعت تا ۴۵ دقیقه به اذان صبح باید سحری خوردن تمام شود زیرا بلند شدن برای صبح برای سرکار رفتن در غیر این صورت بسیار سخت خواهد بود بنابراین این روش کمک می‌کند که دفع قبل از خواب یعنی بعد از اذان صبح تا موقع سرکار رفتن مناسب صورت پذیرد.

– سحر از خوردن آب زیاد و نوشیدنی زیاد جداً خودداری شود زیرا در این صورت ادرار شما زیاد می‌شود و آب کلیه‌ها در روز کم است به ویژه در فصل گرما و این مقوله سبب جمع شدن رسوبات در کلیه‌ها می‌شود و سنگ کلیه را سبب خواهد شد.

- از نشستن بیش از نیم ساعت جلوی تلویزیون بپرهیزید چرا که اعصاب تجزیه تحلیل فسفر مغز را به شدت کاهش می‌دهد و تحلیل می‌برد.

- از خوردن غذاهای سرد در سحر بپرهیزید مثل برنج یا امثالهم چون این موارد در طول روز ضعف به همراه دارد, بهتر است غذاهای نانی استفاده شود یا غذاهای گرمی مانند ارده شیر یا ...

ابوالفضلی خاطرنشان کرد: بعد از خوردن افطار بسیار مختصر؛ با میوه خود را سرگرم کنید و بخوابید و تا سحر از خوردن غذا کاملاً پرهیز کنید
                                          منبع:www.shia-news.com
۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۰
زهرا احمدآبادی
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. 
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد . 
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.

پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. "برای اینکه شما را متوقف کتم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم ".

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت... برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد .... در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند! خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند. اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند. این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه!
                                              منبع:mehdi96522.blogfa.com
 
۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۹
زهرا احمدآبادی

شیعه  مذهب بزرگ پیروان دین اسلام است. واژه شیعه شکل مختصر «شیعه علی» یعنی پیرو یا حزب علی بن ابیطالب، نخستین امام، می‌باشد. شیعیان بین ۱۰ تا ۲۰ درصد از کل جمعیت مسلمانان جهان و ۳۸ درصد جمعیت مسلمانان خاورمیانه را تشکیل می‌دهند. هر چند در طول تاریخ شیعه به شاخه‌های متعدد تقسیم شد، اما امروزه تنها سه دسته اصلی شیعه دوازده‌امامی، شیعه اسماعیلی و شیعه زیدی وجود دارد. امامیه یا شیعه دوازده‌امامی بزرگترین شاخه شیعه می‌باشد و اغلب اصطلاح شیعه به طور پیش فرض برای آن به کار می‌رود.

مذهب شیعه مبتنی بر تفسیری از قرآن و سنت محمد می‌باشد که از طریق امامان شیعه بیان و تعلیم شده است. وجه مشترک اعتقادات تمام شیعیان، باور به انتصاب علی بن ابیطالب برای جانشینی محمد، پیامبر اسلام، و امامت پس از وی از سوی خداونداست. شیعیان معقتدند فقط خداست که می‌تواند شخصی را برای حفظ اسلام، تعلیم شریعت و رهبری امت به عنوان امام نصب نماید. اما دسته‌های مختلف شیعیان در خصوص شرایط امامت، اشخاصی که به عنوان امام منصوب شده‌اند و مأموریت امام اختلاف نظر دارند و بر اساس تفاوت دیدگاهشان در موضوع امامت شاخه‌های شیعه از هم متمایز می‌شوند. برای مثال زیدیه قیام به شمشیر را از ویژگی‌های امام می‌دانند در حالی که اسماعیلیه و امامیه بر علم و عصمت امام تأکید دارند. اکثر قریب به اتفاق شیعه، جز معدودی از فرقه‌ها نظیر ناووسیه، امام را مردی از فرزندان فاطمه زهرا می‌دانند.به لحاظ تاریخی شیعه در سده نخست به عنوان یک گروه از مسلمانان شکل گرفت. برخی این شکل گیری را در زمان حیات پیامبر و عده‌ای پس از وفات وی در اختلاف بر سر جانشین او می‌دانند. از زمان خلافت علی بن ابیطالب، شیعه علی به عنوان یک اجتماع متشکل ایجاد شد و بخصوص پس از واقعه عاشورا دسته‌های متعدد شیعه نظیر ناووسیه، زیدیه و امامیه ظهور کردند و در اواخر سده نخست و اوائل سده دوم به صورت مذهب فقهی و کلامی صورتبندی شدند. 

                                            منبع:fa.wikipedia.org

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۰
زهرا احمدآبادی

گر چه، در عصر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره‌ پاره‌ای از مسایل، اختلاف نظرهایی میان مسلمانان پدید آمد، ولی فرقه‌ها و دسته‌بندی‌هایی که بعدها پیدا شد، در آن زمان وجودنداشت. ولی پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اختلافاتی پدید آمد که سبب پیدایش فرقه‌های مختلف در میان مسلمانان گردید. مهمترین اختلافی که در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پدید آمد، مربوط به مسئله‌ خلافت و امامت بود که مسلمانان را به دو دسته تقسیم کرد.
یک دسته معتقد بودند که 
امامت، همانند نبوت، منصب و مقامی الهی است و از شرایط امام این است که معصوم از خطا و گناه باشد، و این صفت را جز خداوند کسی نمی‌داند، بنابراین راه تعیین امام نصّ الهی است که در قرآن یا احادیث نبوی بیان شده است، و طبق این نصوص، علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امام مسلمین است. حضرت علی ـ علیه السلام ـ و بنی هاشم و گروهی از بزرگان صحابه،‌ اعم از مهاجرین و انصار، طرفدار این نظریه بودند. و این همان عقیده‌ شیعه ـ خصوصاً شیعه‌ امامیه ـ در مسئله‌ امامت است.
و دسته‌ دیگر ـ که در رأس آن‌ها 
ابوبکر و عمر قرار داشتند ـ بر این عقیده بودند که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای خود جانشین تعیین نکرده است،‌ و این کار را به مسلمانان واگذار کرده است. بر این اساس، و با توجه به اهمیت مسئله‌ خلافت و امامت و نقش حیاتی آن در سرنوشت امت اسلامی، در یک اقدام شتاب‌زده - در شرایطی که حضرت علی ـ علیه السلام ـ و عده‌ای از بزرگان صحابه به تجهیز بدن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مشغول بودند ـ عده‌ای از مهاجران و انصار در سقیفه‌ بنی ساعده گرد آمده، و پس از گفتگوهایی که در مورد خلیفه‌ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میان آن‌ها مطرح شد، سرانجام با ابوبکر به عنوان خلیفه‌ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیعت کردن          منبع:www.wikifeqh.ir

 

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۲
زهرا احمدآبادی
 
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راه‌هایى وجود دارد که یکى از آن‌ها بررسى ویژگى‌هاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، ‌جهان بینی، ‌انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتاب‌هاى شهید مطهرى و کتاب‌هاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»، «جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب می‌کنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى دربارة ‌ویژگى‌هاى اسلام مى‌نویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر می‌تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راه‌ها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، ‌انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه ‌آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
جهان بینى و انسان­شناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیت­هاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده می‌شود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مى­یابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه‌اى که هستند ،از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسان‌ها به حسب خلقت مساوى آفریده شده‌اند. ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسان‌ها به حسب اصل خلقت از استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد می‌شود، در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسان‌ها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است. در آن اجتهاد راه دارد. از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى‌گرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، ‌حقوق و آزادى فردى را محترم مى‌شمارد....(1)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مى‌گوییم: این معارف را مى‌توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مى‌توان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود: مادى و الهى .
با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالکتیک بحث در مکاتب الهى متمرکز می‌شود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز می‌شود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است: اسلام، ‌مسیحیت و یهود.
تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(2)
کوتاه سخن : با نگاه مقایسه‌اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى‌گوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:‌
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، ‌قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان‌ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود‌هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى‌اند، ‌مثلاً عدم خشونت بودایى‌ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو در جای خودش باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت‌ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین‌ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان‌ها نیستند، ‌یا اگر هستند، تعادلى در آن‌ها دیده نمى­شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى­شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده­اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
در مجموع برای هر محقق منصفی این حقیقت یعنی برتری اسلام بر سایر ادیان آشکار می شود . اما چرا سایر ادیان را بر حق ندانیم ؟
پاسخ :همه این دین ها در متن تعالیم خود تنها خود را دین حق دانسته و همه انسان ها، حتی پیروان سایر ادیان را به سوی خود دعوت کرده اند ، در نتیجه از نظر خود این ادیان در هر زمان تنها یک دین ، حق و کامل است. پس نظریه برحق بودن همه ادیان با محتوای خود این ادیان منافات داشته و قابل قبول نیست .
آموزه های درون دینی این ادیان نیز در بسیاری موارد با هم در تضاد و تنافی است . ممکن نیست هر دو صحیح و حق باشند ؛ پس نمی توان همه ادیان را برحق دانست .
البته نباید فراموش کرد که اسلام همه آموزه های دیگر ادیان را نادرست نمی داند . معتقد است آن ها هم بهره ای از حقیقت را دارا هستند اما در سطوح پایین تر .
از نظر ما« اسلام»، دین تکامل یافتة شریعت آدم، نوح، ابراهیم، ‌موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی در سایر ادیان ، این دین به عنوان کامل ترین و جامع ترین و مناسب ترین برنامه زندگی و سعادت ،برای مردم آخرالزمان -که از بهره های عقلی بالاتری نسبت به گذشتگان شان برخوردارند - نازل شده ،به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(3)
پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند . آخرین آنان، ‌بهترین و پیامش بهترین پیام‌ها است، ‌که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، ‌یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، ‌یاد مى­شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» (4)مى‌فرماید : دین، تسلیم است، ‌ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، ‌شکلى دارد .در این زمان، شکل آن، ‌دین گران مایه‌اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه ‌تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد . آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است(5) .با وجود دستور کامل تر چه در بعد عقائد ، چه اخلاق و چه احکام عملی ، توجه و اصرار در پیروی از تعالیم ناقص ، انحراف و دوری از حق و مانند اصرار یک دانشگاهی بر تحصیل در مقطع راهنمایی است. واضح است که این امر قابل قبول نخواهد بود .
به همین خاطر معتقدیم اگر کسی از درک اسلام و حقانیت آن عاجز بود، ولی به دین خود پایبند و معتقد بود، اهل رستگاری خواهد بود، زیرا اعتقاد به سایر ادیان را با توجه به وجود دین کامل تری چون اسلام و نسخ شریعت آن ها با آمدن شریعت بعدی باطل و کفر می دانیم ،نه اینکه این ادیان را الهی و آسمانی ندانیم .
در باره حقانیت شیعه دلایل بسیار وجود دارد که در ذیل تنها به بررسی برخی از دلایل که در آموزه های دینی آمده اشاره می شود :
دلایل شیعیان بر حقانیت مذهب‌شان و اینکه علی و یازده امام معصوم علیهم السلام امامان بر حق‌اند و اعتقاد بر امامت آن ها واجب است ،‌روایات فراوانی است که از رسول خدا نقل شده ، مثلاً ابن عباس از رسول خدا پرسید:‌امامان پس از شما چند نفرند؟فرمود: به عدد حواریان عیسی و اسباط موسی و برگزیدگان بنی اسرائیل، امامان پس از من دوازده نفرند. نخستین آنان علی ابن ابی طالب است . پس از او دو سبط من حسن و حسین. پس از وفات حسین فرزندش علی . پس از وفات علی، فرزندش محمد، پس از او فرزندش محمد، سپس جعفر، بعد موسی و پس از او فرزندش علی، پس از او فرزند محمد،‌سپس علی و پس از او فرزندش حسن و پس از او حجت.(6) در این باره یکی از عالمان بزرگ اهل سنت سخنی شنیدنی دارد:
احادیثی که دلالت می‌کند جانشینان پیامبر(ص) دوازده نفرند، از طریق‌های مختلف نقل شده و به حد شهرت رسیده است. با گذشت زمان دانسته شد که مقصود رسول خدا(ص) از این سخن، امامان دوازده‌گانه از اهل بیت و عترت اویند؛ زیرا نمی‌توان این حدیث را بر جانشینان پس از او از اصحابش حمل کرد؛ چرا که تعداد آن ها از دوازده نفر کم تر است. همچنین نمی‌توان آن را بر حکام اموی تطبیق کرد؛ چه این که آنان از دوازده نفر بیش ترند. غیر از عمر بن عبدالعزیز، همه آن ها مرتکب ظلم آشکار بودند. افرون بر این، آنان از بنی‌هاشم نیستند؛ در حالی که پیامبر(ص) فرمود: آنان همگی از بنی هاشم هستند، اما نمی‌توان آن را به حکّام بنی عباس حمل نمود؛ زیرا تعداد آنان نیز از دوازده نفر بیش تر است.‌ بنابراین، راهی جز این نیست که آن حدیث بر ائمه دوازده‌گانه، یعنی اهل بیت حمل شود؛ به خصوص آن که آن ها داناترین، بزرگوارترین و با تقواترین مردم اهل زمان خود بودند. نَسَب آنان از همه برتر و نزد خدا گرامی‌تر بودند. (7)
اما برادران اهل سنت از قرآن و روایات، دلیل بر صحت باورهای شان ندارند. تنها به این مسئله تمسک می‌کنند که بر خلافت خلفا اجماع امت صورت گرفته است . مردم آن ها را به رهبری برگزیده‌اند. این مهم‌ترین دلیل آن هاست که یقینا قانع کننده برای افراد حقیقت‌جو نیست، زیرا از کجا معلوم امامت مثل نبوت و رسالت مقامی نباشد که باید از طرف خداوند تعیین گردد؟ چنان که این امر بدیهی به نظر می رسد چون امامت ادامه مسیر نبوت است . امام با درک عقلی بشر قابل فهم و انتصاب نیست.
اگر خلافت به انتخاب مردم است، پس چرا عمر از جانب ابوبکر و عثمان با انتخاب شورای شش نفره به خلافت رسید؟
البته جدای از این اصل کلی ، ده ها بلکه صدها دلیل دیگر از قرآن یا منابع اهل سنت داریم که به طور صریح یا غیر صریح بر امامت و برتری امام علی علیه السلام نسبت به دیگران گواهی می دهد . خلافت را متعلق به او دانسته ، صلاحیت هر فرد دیگر را در این زمینه نادرست قلمداد می نماید ؛ در نتیجه وقتی مذهب اهل سنت از ابتدا از مسیر صحیح مورد نظر خدا و رسول خارج شده ، معارف و مفاهیم دینی آن هم از مجرایی غیر صحیح تدوین شده ،می توان به روشنی نتیجه گرفت که کاستی های بسیار عقیدتی و عملی در این تفکر وجود دارد . به یقین تفکر شیعی تفکر بر حق است . بنابراین، عنوان اهل سنت و مذهب سنی، بعدا پدید آمد؛ در حالی که شیعه قبل از سنی و در زمان پیامبر اسلام (ص) پایه گذاری شد.در این مورد نیز مطالعه کتاب های " حق جو و جق شناس، ترجمه کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی؛
آن گاه که هدایت شدم از دکتر تیجانی سماوی" توصیه می شود.

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
زهرا احمدآبادی
 

‹‹اَینَ السَّببُ المُتصِلُ بَینَ الاَرضِ وَ السَّماء››

کجاست دلیل و سبب اتصال بین زمین و آسمان. (فرازی از دعای ندبه)

با عرض سلام و خوش آمد گویی خدمت شما بازدید کننده محترم از این فضای مجازی .

امیدواریم که بتونیم با این اطلاعات ناچیز توانسته باشیمرضای خداوتکلیف خدمتواطلاع رسانی اسلام،قرآنواهل بیترا ادا کرده باشیم.

فعالیتهای مختلفی در عرصه ضدیت با شیعه صورت می‌گیرد فراوان است. در سال۱۹۸۴در تل‌آویو مخالفین انقلاب و اسلام و ایران جمع شدند و سه روز کنفرانس داشتند. نتایج و مباحث آنها وارد ایران و ترجمه شده است.

 اما ویژگی خاصی کهشیعهدارد،بحث انتظاروامید به آینده، بحث عدالتوحکومت جهانی مهدویاست که دشمنان ما را به این نتیجه رسانده‌ است که اگر جریانات به این صورت پیش برود مسائل به نفع تشیع رقم می‌خورد. در نتیجه فعالیتهای مختلفی علیه ما صورت می‌دهند.

خلأیی که در زمینه فعالیتهای مجازی درجهان شیعهواسلاموجود دارد کاملاً محسوس است. ما میلیاردها صفحه اطلاعات داریم که از طریق بستر فناوری اطلاعات و ارتباطات قابل دسترسی است.

 شیعه چه سهمی در بین این میلیاردها صفحه دارد؟ فقط یک پایگاه بانک اطلاعاتی،یک میلیون و هفتصد هزارپایان ‌نامه را در خود جای داده است. چه سهمی از این پایان ‌نامه‌ها ازشیعهوجهان تشیعیا مربوط به شیعه است؟ ما حضور مجازی کم ‌رنگی داریم، البته همین حضور اندک هم تأثیرگذار است.

هالیوود سالانههفتصد،هشتصدفیلم می‌سازد و برای سی یا چهل فیلم خود پس از ترجمه به زبانهای مختلف، تبلیغات وسیع ‌تری می‌کند.

 در این بین درصد زیادی از این آثار ضد شیعه است، یا بهمنجی‌گرایی،آخرالزمانوپایان تاریخ و دنیا می‌ پردازد و یا به برخی از نکته‌های خاصی که ما مدنظر داریم حمله می‌کند و سعی می‌کند آنها را از بین ببرد.

مثل: آرمگدون ، ۲۰۱۲ ، ارباب حلقه ها ، نابودگر ۱ تا۴ ، ماتریکس و غیره و ذالک که تعداد آنها بیشمارند ولی متاسفانه اکثر ما مفهوم این فیلم ها را نمی دانیم.نمونه ای از جنگ نرم ›

دشمنان اجازه نمی‌دهند بسیاری از کتابهای خود را به کشورهای مختلف ببریم و در اختیار افراد بگذاریم ولی ما از این بسترفناوری اطلاعاتوارتباطاتمی‌توانیم استفاده کنیم و پیام خود را به گوش مشتاقانمعرفتومعنویتوهدایتبرسانیم.


بحث رسانه‌های سنتی ما باید به سمت رسانه‌هایی برود که به طور معمول بتوانند فعالیتهای گسترده داشته باشند. بایدمسجدومنبرمجازی داشته باشیم و همایش و نشستهای ما محدود به یک مکان خاص نباشد.

 باید از بستر فناوری استفاده کنیم و آنها را جهانی کنیم که یکی از بهترین ، سریع ترین ، مؤثر ترین وگسترده ترین راه همین فعالیت در دهکده جهانیست که کاربران زیادی را به خود کسب کرده است.

پس وظیفه ما چیست؟وظیفه ما اطلاع رسانی در همه زمینه ها ، هوشیاری و آگاهی در  زمینه های مختلف علمیست.

در این فضا سعی خواهد شد در هر زمینه ای و در موضوعات مختلف ، اطلاعات علمی روز ازآن دسته از مطالب  که به نفعدنیویواخرویانسانهاست و برای اطلاع رسانی از درجه و اولویت بالایی برخوردارند برای شما کاربران فضای مجازی  ارائه گردد.تا روز به روز بتوانیم بیشتر و بیشتر در مقابل دشمنان اسلام از دینمان دفاع کنیم.ان شاء الله

انتظار داریم نکات مهم احیانا" از قبیل اشکالات در نگارش و یا هر موردی را که برایارتقایسطحعلمی ،معنویورشداین فضا باعث می شود از طریقپست الکترونیک ‹ ایمیل ›ما یانظراتوب سایت به اطلاع ما برسانین.

لازم به ذکر است :اگر شما هم اطلاعات علمی در اختیار دارین و از طرفی وب سایت ما را لایق درج مطالب علمی خود می دانید می توانین برای ما ارسال کرده و در وب سایت قرار دهیم.

امیدواریم حضرت حق تعالی با تعجیل در ظهور مولایمان، جوارح و جوانح ما را برای خدمت گذاری و نوکری مطلق ایشان قرار دهند.آمین یا رب العالمین

 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
زهرا احمدآبادی
 

2ـ اسلام و علم
به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاری مسیحیت با علم و معرفت بیان شد، دین اسلام با دانش و معرفت، پیوندی نزدیک و ناگسستنی دارد. وفاق و آشتی دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است:
یک) تشویق به فراگیری دانش
در این عرصه اسلام گوی سبقت از هر مکتب و آئینی را ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانش‏های لازم در جهت تأمین نیازمندی‏های دنیوی و اخروی را ضروری دانسته است؛ چنان که پیامبر اکرم(‏ص) فرمود: «ان طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛148 همانا علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.»
و نیز آمده است: عالمی که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است.149 در کتاب‏های روایی و نصوص دینی ابواب مفصلی در این زمینه وجود دارد.150
دو) تقویت روحیه علمی:
اسلام روحیه پژوهشگری را ارج می‏نهد و در مسیر حقیقت‏یابی و معرفت اندوزی هیچ مانعی نمی‌نهد. قرآن مجید آوای تحقیق و جست‌وجوی آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: «بشارت ده بندگانی را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آنها را برمی‏گزینند.»151
سه) دارا بودن مضامین علمی:
نصوص دینی اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمی است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانی و پیش‌فرض‏های عام و متافیزیکی علوم است و هم دارنده بسیاری از گزاره‏های علمی، به گونه‏ای که یکی از وجوه اعجاز کتاب آسمانی اسلام اعجاز علمی آن شناخته شده تا آنجا که دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهای علمی قرآن به نگارش درآورده‏اند.
از جهت سازگاری با علم و دانش بشری نیز اسلام کارنامه درخشانی دارد. موریس بوکای،152 دانشمند فرانسوی، به دو امتیاز اساسی در این رابطه اشاره می‏کند:
1‌ـ غنای فراوان قرآن در حوزه مسائل علمی؛ در حالی که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیاری از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و داده‏های مشخصی هستند.153
2‌ـ استواری و توافق داده‏های قرآن با دستاوردهای متقن و معتبر علوم روز؛ در حالی که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتی‌ناپذیری در این زمینه مبتلا هستند. بوکای می‏نویسد: «من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگاری این متن را با معلومات علمی امروز بسنجم... در پایان کار بر من مسلّم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبی نمی‏پردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمی محل انتقاد و تردید قرار داد.
براساس همین روش عینی، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازی نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنی، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتی آشتی‏ناپذیر، با معلومات متقن علمی این روزگار برخورد کنم!
در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسی‏(علیه‏السلام) ما را دچار اشکال می‏کند؛ زیرا در این باب متن انجیل متی با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روی زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزی کاملاً ناسازگار است».154
البته اسلام در این باره، امتیاز اساسی دیگری نیز بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام دینی است که به گسست‌ناپذیری علم، عقل، ایمان، معرفت و رستگاری فتوا می‏دهد.155 اما به اعتقاد رسمی مسیحیت شجره ممنوعه ‌ـ که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسان‏ها مورد خشم الهی قرار گرفته و گنهکار شدند ‌ـ چیزی جز شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهی بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخوری که هر گاه از آن بخوری خواهی مرد».156
در باب سوم می‏گوید: خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت: «اکنون انسان مانند یکی از ما شده که نیک و بد را تمیز می‏دهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد...».157
بر اساس این آموزه، جست‌وجوی دانش و معرفت در تعارض با رستگاری و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر، چنین وانمود می‏کند که یا باید رستگاری در بهشت را برگزید و یا در جست‌وجوی دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگاری می‏خواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت می‏جوید، باید بهای سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را بپردازد!
استاد مطهری در این باره می‏نویسد: «بر اساس این برداشت همه وسوسه‏ها، وسوسه آگهی است؛ پس شیطان وسوسه‏گر همان عقل است»158.

3ـ کتاب معصوم الهی
یکی از مهم‏ترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، «کتاب آسمانی» آن است. قرآن‏مجید، از چند جهت بر کتاب‏های دیگر ادیان امتیاز دارد. برخی از این جهات عبارت است از:
1‌ـ3ـ کلام الهی؛ قرآن مجید کتابی است که تماماً از سوی خداوند، بر پیامبر(ص) نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهی است. به دیگر سخن، اسلام تنها دینی است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار می‏دهد و انسان را با سخن او آشنا می‏سازد؛ در حالی که دیگر ادیان، از چنین امر مهمی تهی بوده و حتی ادعای آن را ندارند.
دکتر موریس بوکای می‏نویسد: «فرق اساسی دیگر میان مسیحیت و اسلام ‌ـ در مورد کتاب‏های مقدس ‌ـ این است که مسیحیت متنی ندارد که از طریق وحی نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا می‏خواند.
قرآن بیان و گزاره وحیانی است که از طریق جبرئیل به محمد(ص) رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبی مبتنی بر وحی در مسیحیت، بر پایه گواهی‏های متعدد و غیر مستقیم افراد انسانی استوار است و بر خلاف تصور بسیاری از مسیحیان، هیچ‌گونه قولی در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینی زندگانی عیسی(علیه‏السلام) باشد»159.
توماس میشل ‌ـ استاد الهیات و کشیش مسیحی ‌ـ می‏نویسد: بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعه‏ای بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگی از مؤلفان ‌ـ که تاریخ نام بسیاری از آنها را فراموش کرده ‌ـ برای تهیه آن به عملیات پیچیده‏ای پرداخته‏اند.
او همچنین می‏گوید: «اصولاً مسیحیان نمی‏گویند خدا کتاب‏های مقدس را بر مؤلفان بشری املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان برای بیان پیام الهی به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگی ویژه هر یک، توفیق داده است».160
میشل اشاره می‏کند که نویسندگان کتاب‏های مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیت‏های علمی و تنگناهای زبانی بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایی نیز در کتاب مقدس به یادگار نهاده‏اند: «گاهی این نویسنده بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه‏آمیزی دارد که اثر آن در متن کتاب باقی می‏ماند»161.
رابرت ا. هیوم نیز می‏نویسد: «اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحی خداوندی به یک فرد خاص ‌ـ بنیانگذار این دین ‌ـ است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوی اصلی خداست...»162.
2‌ـ3ـ تحریف‌ناپذیری؛ قرآن کتابی است تحریف‏ناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طی قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالی که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگی برخوردار نیست. «عصمت» امری افزون بر اصل الهی بودن پیام قرآن است و برای آن می‏توان مراحل زیر را ذکر کرد:
1‌ـ2‌ـ3ـ عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند)؛163
2‌ـ2‌ـ3ـ عصمت از ناحیه حاملان وحی و فرشتگان رساننده به پیامبر(ص) ؛164
3‌ـ2‌ـ3ـ عصمت در دریافت وحی از سوی پیامبر(ص)؛165
4‌ـ2‌ـ3ـ عصمت در ابلاغ وحی به مردم از سوی پیامبر(ص)؛166
5‌ـ2‌ـ3ـ عصمت در بقا و استمرار تاریخی وحی در میان بشر تا پایان تاریخ.167
به اعتقاد مسلمانان، کتاب‏های آسمانی نازل شده بر پیامبران پیشین نیز از نظر عصمت در چهار مرحله نخست با قرآن مجید همتا و همپا‏ هستند؛168 لیکن مرحله پنجم عصمت (تحریف‏ناپذیری ابدی در میان مردم) از اختصاصات قرآن است.
3‌ـ3ـ معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران برای اثبات رسالت خود، معجزه آورده‏اند؛ لیکن کتاب آسمانی آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنی هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزه‏ای جاودان و باقی و سندی زنده بر رسالت است که قرن‏ها و عصرها را در می‏نوردد و همگان را به تحدّی می‏طلبد. در حالی که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثری از آن باقی نیست و جوامع بشری از مشاهده آن محرومند.169
افزون بر آن کتاب آسمانی اسلام، امتیازات بیشماری از جهت محتوایی دارد که بررسی آنها مجالی فراخ‏تر می‏طلبد.
4ـ جامع بودن
از دیگر ویژگی‏های اسلام در برابر دیگر ادیان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تکاملی بشر تا پایان تاریخ را به ارمغان آورده است. جان دیون پورت می‏نویسد: «... قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد؛ زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست؛ بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص و روایات و بیانات تحریض و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و... ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد، در انجیل وجود ندارد. از این گذشته قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان و شاخصی درباره عقاید دینی و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست؛ زیرا تخت و تاج یا به تعبیر دیگر اساس دستگاه و سازمان سیاسی، روی این شالوده ریخته شده و هر نوع قانونی برای اداره امور کشور، از این منبع گرفته می‏شود. و بالاخره کلیه مسائل حیاتی و مالی با اجازه همین منبع و مصدر قانون‏گذاری، حل می‏شود.170 و171
5ـ نظام حقوقی اسلام
از جمله امتیازات انحصاری اسلام بر دیگر ادیان، نظام حقوقی اصیل آن است. این مسئله بسیاری از اندیشمندان غرب را به تحسین و اعجاب وا داشته است. اگر چه این مسئله در ذیل نظام رفتاری و بحث از «جامعیت اسلام» قابل بررسی است، لیکن به جهت اهمیت ویژه‏ای که دارد به طور مستقل مورد بررسی قرار می‏گیرد. اولین نکته قابل توجه، نقش بی‏بدیل اسلام در بنیان‏گذاری و توسعه حقوق بین الملل است.
مارسل بوازار172 پژوهشگر انستیتوی تحقیقات عالی حقوق بین‏الملل در ژنو، می‏نویسد: «در قرون وسطی هر وقت رکودی در قوانین مسیحیت روی می‏داد صاحب نظران از حقوق اسلامی استفاده می‏کردند. در قرن سیزده میلادی در چند دانشگاه اروپا، مبانی فقه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفت. اگر فلسفه تأسیس دانش حقوق بین‏الملل را دگرگونی در روابط ملت‏ها و جلوگیری از تجاوز زورمندان و توانگران و برابری و برادری انسان‏ها بدانیم؛ باید اذعان کنیم که پیغمبر اسلام‏صلی الله علیه وآله بنیانگذار حقوق بین‏الملل بوده است».173
اصول حقوق بشر در اسلام
حقوق بشر و یا حقوق بین الملل اسلامی دارای اصولی چند است؛ از جمله:
1. اصل حرمت و کرامت انسان؛
2. اصل عدالت، برابری و نفی تبعیض؛
3. اصل صلح و همزیستی مسالمت‏آمیز؛
4. اصل وفای به عهد؛
5. اصل تفاهم و رواداری؛
6. اصل مشارکت و همکاری‏های بین‏المللی؛
7. اصل حمایت از ملل تحت ستم و...174.
اصول یاد شده در نگاه اندیشمندان غربی، مورد توجه قرار گرفته است. مارسل بوازار در مورد اصول همزیستی مسالمت‏آمیز و تفاهم می‏نویسد: «در مورد پیروان ادیان الهی باید گفت اصولاً اسلام، آنها را مورد حمایت خود قرار داده و امنیت کاملی در جامعه اسلامی دارند. آنان می‏توانند طبق دستورات دینی خود آزادانه عمل کنند، به خصوص که در قرآن نیز رعایت حقوق آنان توصیه شده است. این تساهل دینی در مسیحیت و یهود، مطلقاً وجود نداشته و به ویژه پیروان دین یهود، ناگزیر از انجام فریضه‏های بسیار سخت و توان فرسا بوده‏اند»175.
وی می‏نویسد: «در دیانت یهود، برتری نژادی وجود دارد و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبه‏های عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست. اما در دیانت اسلام این افراط و تفریط به چشم نمی‏خورد... این تفکر که از قرآن نشأت می‏یابد، به دیانت اسلام سودای جهانشمولی می‏بخشد. اسلام به دنبال ساختن جهانی است که همه مردم ‌ـ حتی آنان که به دین سابق خویش وفادار مانده‏اند ‌ـ با تفاهم، همکاری، برادری و برابری کامل زندگی کنند».176 و 177
6ـ خاتمیت
اسلام دین خاتم است و این خاتمیت، ارکان و لوازمی دارد؛ از جمله:
1‌ـ6. نسخ شرایع پیشین؛ هر پیامبری که شریعتی به ارمغان آوَرْد، شریعت پیشین را نسخ کرد و اسلام ‌ـ به عنوان آخرین شریعت و برنامه کامل سعادت بشر از سوی خداوند ‌ـ ناسخ همه شریعت‏های پیشین است.
2‌ـ6. نسخ ناپذیری؛ دین و شریعت اسلامی به لحاظ خاتم بودنش، از پایایی و ماندگاری برخوردار است. این دین هرگز نسخ نخواهد شد و شریعت دیگری جایگزین آن نمی‏شود.
3‌ـ5. همگانی بودن؛ لازمه ناسخ بودن و پویایی اسلام، آن است که این دین، بدیل‏ناپذیر، همگانی و یگانه پرچمدار دعوت به سوی توحید و وحدت بخش همه آدمیان تحت لوای توحید و یگانه شریعت و قانون سعادت‏آفرینِ خداوند باشد. ویژگی‏های دیگری نیز در باب جاذبه‏های اسلام و امتیازات معارف آن وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می‏شود.
7ـ نفی نیست انگاری178
یکی از امتیازات اساسی اسلام، در برابر برخی از دیگر ادیان به ویژه مسیحیت، پیراستگی آن از درون‏مایه‏های نیست انگارانه و نفی زمینه گرایش به نیهیلیسم179 (نیست انگاری) است. به تعبیر پروفسور فلاطوری، در اسلام عنصری یافت نمی‏شود که بهانه به دست نیست انگاری چون نیچه180 دهد تا در این حوزه فرهنگی، حکم به نیست انگاری کند. توضیح اینکه نیچه؛ نیهیلیسم را مفهومی دو پهلو می‏داند که یکی از وجوه آن نیست انگاری به معنای قدرت روح و به تعبیر وی «نیهیلیسم فعال» است و دیگری نیست انگاری به معنای سقوط و زوال قدرت روح (نیهیلیسم منفعل)181. نیست انگاری منفعل، از تباه شدن قوه خلاّقه و از بی‏هدفی و آنچه معنای حیات و ارزش‏های واقعی را تشکیل می‏دهد، ناشی می‏شود182.
نیهیلیسم فعال، بر ملا کننده بیهودگی مطلق و به تعبیر دیگر افشاگر نیهیلیسم منفعل است. نیست انگاری منفعل، به گذشته فرهنگ مغرب زمین تعلق دارد و بنیاد آن از نظر نیچه، تصور متافیزیکی افلاطونی و باور دینی مسیحیت است. عمده‏ترین عنصر مسیحی ‌ـ افلاطونی مورد توجه وی، نگاه منفی به جهانی است که ما در آن زندگی می‏کنیم. باور افلاطونی و ایمان مسیحی، این جهان را که ما در آن زندگی می‏کنیم، جهانی خیالی و ساختگی، غیر واقعی و دروغین و بد و زشت می‏پندارد183. او مسیحیت را مذهبی نیست‏انگارانه می‏خواند184 و می‏گوید: آری، نیست‏انگاری و مسیحیت هم قافیه‏اند و نه تنها هم قافیه که برازنده هم هستند.185
در مقابل، دو عنصر اساسی در تعالیم اسلامی وجود دارد که راه را بر بسیاری از انتقادات وارد بر مسیحیت و یهودیت ‌ـ از جمله این نگرش نیچه ‌ـ می‏بندد. آن دو عنصر عبارت است از: 1. یکتا پرستی مطلق که مضمون و محتوای اصلی ایمان دینی اسلام را تشکیل می‏دهد. 2. نگرش مثبت به جهان به عنوان اصل و مبنای حیات.
در این نگرش، پیامبر، دارای ذات و قلمروی الهی ‌ـ به معنای قلمروی حقیقی و واقعی که در برابر جهان غیر واقعی و در مقابل جهان ظاهر قرار گرفته است186 ‌ـ نمی‏باشد. در دین اسلام بین جهان بود و نُمود، انفصال نیست و جهان نمود، به اندازه جهان بود، واقعی است. بنابراین تعالیم اسلام بهانه به دست کسی نمی‏دهد تا بر آن انگ نیست انگاری زند و همین مسئله باعث می‏شود که نیچه نیز در ضمن نفی مسیحیت ‌ـ به عنوان مذهبی نیست‏انگارانه که حیات را نابود می‏سازد و علم و فرهنگ را به تباهی می‏کشاند ‌ـ از اسلام تعریف و تمجید کند.
او می‏نویسد: «مسیحیت، ما را از ثمرات تمدن عهد باستان و بعدها از دستاوردهای تمدن اسلامی محروم کرد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران حکمرانان مسلمان اندلس ‌ـ که در اساس با ما خویشاوندتر از یونان و روم بوده و در معنا و مفهوم و ذوق و سلیقه گویاتر از آنها است ‌ـ، لگدمال شد؛ چرا این تمدن لگدمال شد؟ برای آنکه اصالت داشت... برای آنکه به زندگی آری می‏گفت...»187.
8ـ عدم حاجت به عصری کردن دین
نبود نص الهی در ادیان دیگر و تعارض آموزه‏های کتب مقدس با ره آوردهای علمی و حاجات عصری، اندیشمندان و متألهان غرب را بر آن داشت که به عصری کردن دین، روی آورند؛ زیرا نه چشم‏پوشی از دستاوردهای نوین علمی و نیازهای عصری امکان‏پذیر می‏نمود و نه با تعارض می‏توان زیست و نه متون مقدس از چنان اعتبار و وثاقت و درونمایه‏ای بر خوردار بود که بر علم پیشی گیرد. از این رو یا باید با دین معارض عقل و علم، خداحافظی کرد و یا برای جمع بین دینداری و زیستن در زمان حال، دین را به رنگ زمانه درآورد و این گزینه مقبول اندیشمندان غربی شد.
منظور از عصری کردن دین، جایگزین ساختن دین یا کتاب‏های آسمانی جدید و تغییر پیاپی آنها، همگام با تحولات عصری نیست؛ بلکه تغییر فهم و ارائه قرائت‏های گوناگون از دین به تناسب تحولات فکری، فرهنگی و تاریخی است.
به عبارت دیگر، اگر کتاب مقدس سخن خدا نباشد و نویسندگان آن برداشت خود از پیام الهی را نگاشته باشند، ‌ـ برداشتی که تابع فرهنگ زمان و علوم و دانسته‏های آن زمان بوده و عاری از خطا و اشتباه نمی‏باشد ‌ـ هیچ دلیل منطقی بر تعبّد در برابر نص نخواهد ماند و هر کس می‏تواند دین را مطابق پسند و فرهنگ حاکم بر زمان خود ‌ـ بدون داوری و سنجش کتاب مقدس ‌ـ فهم و تفسیر کند؛ زیرا آنچه در کتاب مقدس است، کلام مستقیم الهی نیست؛ بلکه فهمی از آن است، بدون آنکه نویسنده آن و فهم او از پیام خدا، برتر از فهم انسان امروزی باشد.
چنین چیزی در نهایت به آنارشیزم معرفتی188 خواهد انجامید و راه هرگونه ارزش داوری189 در باب بسیاری از برداشت‏های گوناگون را مسدود خواهد ساخت؛ زیرا در اینجا نه می‏توان «نص محور»190 بود و نه «مؤلف محور»191، زیرا نصی الهی وجود ندارد و آنچه هست تفاسیر و تجربه‏های مؤلفان بشری است، و چون نص الهی در میان نیست، راهی به سوی فهم مراد شارع نیز وجود ندارد. پس تنها یک راه می‏ماند و آن «مفسّر محوری»192 است. بنابراین، دین امری کاملاً شخصی و عصری می‏شود؛ زیرا چنین دینی، چیزی جز معرفت دینی و برداشت مفسر نیست و هیچ نص و متن نهایی وجود ندارد که بتوان معرفت دینی را با آن موزون کرد و مورد سنجش قرار داد.
اما در اسلام، مسئله کاملاً برعکس است. در دسترس بودن متن وحی، جامعیت دین، هماهنگی اسلام با علم و عقل، اجتهاد زنده و پویا، هماهنگی دین با فطرت ثابت بشری، وجود قوانین ثابت برای نیازهای ثابت و قوانین متغیر برای نیازهای متغیر و بسیاری از عوامل دیگر، حاجت به عصری شدن و لجام گسیختگی در تفسیر دین را مسدود می‏سازد. آنچه در اینجا لازم است تنها شناخت نیازهای نو شونده در طول زمان و عرضه آنها بر منابع دینی و گرفتن پاسخ از دین بر اساس متدلوژی فهم دین است. اگر چه در این عرصه نیز گاه برداشت‏های متفاوتی رخ می‏نماید؛ اما چند تفاوت اساسی در اینجا وجود دارد؛ از جمله:
1. وجود برداشت‏های متفاوت، تنها در پاره‏ای از آموزه‏های دینی؛ یعنی، برخی از امور ظنی است نه همه آنها و شامل امور یقینی و ضروری نمی‏شود.
2. نص معتبر و خدشه ناپذیری وجود دارد که ملاک و معیار سنجش است و لاجرم هرگز به آنارشیزم معرفتی نمی‏انجامد.
افزون بر آنچه گذشت امتیازات دیگری برای اسلام قابل شمارش است؛ از جمله: مورد بشارت انبیای پیشین بودن و اعتبار پذیری ادیان الهی و پیامبران پیشین از اسلام و... که به جهت اختصار از بررسی آنها خودداری می‏شود.193

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
زهرا احمدآبادی
 
چرا اسلام کامل ترین دین است؟ هر کس می گوید که دین من کامل ترین دین است. ما مشاهده می کنیم که همه ادیان یک خدا می پرستند چه اسلام، چه بودا، چه یهود و چه مسیحیت حتی آن بت پرست نیز به خدا معتقد است. حتی بت پرستان به آن بت یا در اصل خدای درون وجودشان اعتقاد دارند. پس این دین اسلام چه خصوصیات برجسته ای دارد که آن را کاملترین دین می نامند؟

دین مبین اسلام در میان دیگر ادیان ویژگیهای ممتاز و منحصر به فردی دارد. بررسی جامع و گسترده این امتیازات در گرو بررسی‏های گسترده و فراخی است .در این مجال به اختصار پاره‏ای از آنها را می‏کاویم : امتیازات اسلام
1. خردپذیری و خردپروری
از امتیازات مهم اسلام، عقلانیت، خردپذیری و بالاتر از آن خردپروری آموزه‏های آن است. این مسئله در امور مختلفی نمودار است؛ از جمله:
1‌ـ1. نظام فکری و عقیدتی اسلام: (مانند خداشناسی، هستی‏شناسی، انسان‏شناسی، راهنماشناسی و فرجام‏شناسی)؛
2‌ـ1. نظام اخلاقی اسلام؛
3‌ـ1. نظام رفتاری و قوانین و دستورات عملی؛
4‌ـ1. دعوت به تحقیق و پرسشگری در انتخاب دین.
خردپذیری آموزه‏های اسلام، از چنان وضوح و روشنی برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسی هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهی می‏کند: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ141؛ پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان گوش فرا داده و برترین را بر می‏گزینند» و «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی»142؛ «هیچ‌گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست؛ به خوبی راه هدایت از ضلالت روشن شد». اما مسیحیت کنونی به علت قرار گرفتن در تنگناهای شدید معرفتی و ناتوانی در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خداانگاری مسیح، به جداسازی و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است!143
پروفسور لگنهاوزن144 می‏گوید: «چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش‏های انسان استقبال می‏کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین می‏کند».145
همو می‏گوید: «وقتی از کشیش‏ها می‏پرسیدم که من نمی‏فهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب می‏گفتند که ما نمی‏توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا می‏داند که حقیقت این امر چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را می‏داند و عقل در اینجا به بن بست می‏رسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفته‏اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده‏اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است»146
خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه می‏نویسد: «پس از آنکه عقاید همه کیش‏های بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهب‏های بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شده‏اند. بت‏پرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه‌بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلح‏جویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشه‏هایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمی‏شد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس می‏کردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلی است که طهارت خود را حفظ کرده است. سایر مذهب‏ها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون با حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است»۱۴۷ادامه دارد...

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
زهرا احمدآبادی
 
دین‌های اصلی با استفاده از طیف گسترده‌ای از روش‌ها از دین‌های فرعی متمایز شده‌اند؛ طبعاً هر یک از این روش‌ها منعکس کننده یک نظر خاص است، چرا که پیروان بسیاری از ادیان به احتمال زیاد دین خود را «اصلی» می‌دانند. در این مقاله دو روش مطرح شده‌است: شمار پیروان و تعاریف مورد استفاده متفکرین کلاسیک ادیان.
مشکل دیگر تهیه فهرست ادیان اصلی این مسأله‌است که چه چیزی را باید به عنوان یک دین مشخص و چه چیز را به عنوان یک فرقه در همان دین اصلی در نظر بگیریم. مثلاً معمولاً مسیحیت و اسلام به عنوان ادیان جداگانه در نظر گرفته می‌شوند، اما این دو دین از دیدگاه تاریخی و نظری اشتراک زیادی دارند، به طوری که می‌توان این دو را به عنوان دو شاخه از یک دین در نظر گرفت. برای دیدن لیست جامع تر ادیان و خلاصه روابط اصلی آنها به مقاله فهرست ادیان مراجعه کنید.
محتویات گروه‌های دینی اصلی به عنوان درصدی از جمعیت جهان در سال ۲۰۰۵ به دلیل گردکردن ارقام مجموع آن‌ها از ۱۰۰% بیشتر است [نهفتن]  ۱ تعریف بر اساس جمعیت ۲ بزرگترین دین‌ها یا سیستم‌های اعتقادی بر اساس شمار پیروان ۲.۱ ادیان سازمان یافته بر اساس رتبه جمعیت ۳ گروه‌های اصلی ادیان ۳.۱ جدول گروه‌های اصلی ادیان ۴ نمای «کلاسیک» تاریخی ۵ جستارهای وابسته ۶ منابع
تعریف بر اساس جمعیت[ویرایش]
یک روش معرفی یک دین اصلی استفاده از شمار پیروان فعلی آن است. ارقام جمعیت‌ها با ترکیب گزارش‌های سرشماری و بررسی‌های جمعیتی (در کشورهایی که داده‌های دینی جمع آوری نمی‌شود، مثل ایالات متحده آمریکا و فرانسه) محاسبه می‌شود، اما نتایج آن می‌تواند بسته به نحوه مطرح کردن پرسش‌ها، تعاریف مورد استفاده برای ادیان و عقاید سازمان‌ها یا آژانس‌هایی که بررسی را انجام می‌دهند، متفاوت باشد. بزرگترین دین‌ها یا سیستم‌های اعتقادی بر اساس شمار پیروان[ویرایش]
این فهرست هم شامل ادیان سازمان یافته (که کدهای اعتقادی چند بخشی و سلسله مراتب دینی دارند) و هم شامل ادیان غیر رسمی (مانند ادیان محلی چین) است. برای کامل کردن این فهرست، یک رسته به غیر مذهبی‌ها اختصاص یافته‌است، هر چند عقاید آنها معمولاً به عنوان دین در نظر گرفته نمی‌شود. مسیحیت: ۲٫۱ میلیارد (شروع : حدود ۲۷ بعد از میلاد) «همچنین برای اعداد زیر به فهرست فرقه‌های مسیحی بر اساس تعداد اعضا و فهرست فرقه‌های مسیحی و صفحه منبع مسیحیت branches.html مراجعه کنید»: کاتولیک رم: 1.05 میلیارد نفر ارتدکس/مسیحی شرقی: ۲۴۰ میلیون نفر فرقه‌های بومی آفریقایی: ۲۴۰ میلیون نفر پیراسته / پرسبیتریان / همایشی / متحد: ۷۵ میلیون نفر آنگلکان / اسقفی: ۷۳ میلیون نفر بپتیست: ۷۰ میلیون نفر متدیست: ۷۰ میلیون نفر لوتری: ۶۴ میلیون نفر مقدس‌های روز آخر: 12.5 میلیون نفر ادونتیستها: ۱۲ میلیون نفر کلیسای پاپ/ حواریونی / حواریونی جدید: ۱۰ میلیون نفر شهود یهود: ۶/۶ میلیون نفر جنبش بازگردانی استون-کمپبل: 5.4 میلیون نفر تفکر جدید (وحدانیت، علم مسیحی و غیره): 1.5 میلیون نفر برترن (شامل پلیمث): 1.5 میلیون نفر منونایت: 1.25 میلیون نفر دوستان/کوئکرها : ۳۰۰٫۰۰۰ نفر اسلام: 1.3 میلیارد نفر (شروع: حدود ۶۲۲ میلادی) سنی:۹۴۰ میلیون نفر شیعه: ۱۲۰ میلیون نفر احمدیه: ۱۰ میلیون نفر دروز: ۴۵۰٫۰۰۰ نفر سکولار / غیر مذهبی کافر ملحد ضد خدا / ضد مذهب: ۱/۱ میلیارد نفر این رسته طیف گسترده‌ای از عقاید را در بر می‌گیرد و به یک دین خاص مربوط نیست. این رسته همچنین شامل اومانیسم دئیسم، پنتئیسم، تفکر آزاد و جوخ (Juche) می‌باشد. برای اطلاعات بیشتر به مبحث این رسته در Adherents.com مراجعه کنید. هندوئیسم : ۹۰۰ میلیون نفر (شروع: تقریباً ۱۵۰۰ پیش از میلاد تا قرن ۱۵ قبل از میلاد؛ اما برخی از جنبه‌های آن به ۲۶۰۰ قبل از میلاد یا قرن ۲۶ قبل از میلاد بر می‌گردد) وایشناویسم (ویشنو): ۵۸۰ میلیون نفر شایویسم (شیوا): ۲۲۰ میلیون نفر نئوهندوها و هندوهای اصلاحگرا: ۲۲ میلیون نفر ویراشایواها/ لینگاوات‌ها: ۱۰ میلیون نفر دین عامه چین: ۳۹۴ میلیون نفر این دین یک دین سازمان‌یافته واحد نیست و عناصری از دین تائو، کنفوسیوس، بودایی گرایی و آیین‌های مذهبی که در کتاب‌های مقدس نیامده‌اند را در خود دارد. (به آن “ دین سنتی چین” نیز می‌گویند). بودایی گرایی: ۳۷۶ میلیون نفر (شروع: قرن ۶ قبل از میلاد) ماهایانا: ۱۸۵ میلیون نفر تراوادا: ۱۲۴ میلیون نفر واجریانا/ تبت: ۲۰ میلیون نفر بومی‌های باستانی: ۳۰۰ میلیون نفر این دین سازمان یافته و واحد نیست و شامل طیف گسترده‌ای از ادیان قبیله‌ای سنتی آسیا مانند شمنیسم و الحادی است. آفریقایی سنتی و دیاسپوریک ۱۰۰ میلیون نفر * این دین سازمان یافته و واحد نیست و شامل چندین عقیده سنتی آفریقایی مانند یوروبا، او (وودون) و باکونگو است. این سه سنت مذهبی (به ویژه یوروبا) بر روی عقاید دیاسپوریک آمریکا مانند کاندومبل، سنتریا و وودو تأثیرگذار بوده‌اند. پایتخت مذهبی دین یوروبا در ایل ایف قرار دارد. سیک‌گرایی: ۲۳ میلیون نفر (شروع: قرن ۱۵ میلادی) اسپریتیسم (روح‌گرایی): ۱۵ میلیون نفر (شروع: اواسط قرن ۱۹ میلادی) این دین سازمان یافته و واحد نیست و شامل عقاید مختلفی مانند گونه‌هایی از امباندا می‌باشد. یهودیت : ۱۴ میلیون نفر (شروع: قرن ۱۳ قبل از میلاد) محافظه‌کار : 4.5 میلیون نفر غیر وابسته و سکولار: ۵/۴ میلیون نفر اصلاحگرا: 3.75 میلیون نفر ارتدکس : ۲ میلیون نفر بازسازی گرا:۱۵۰٫۰۰۰نفر دین بهایی: ۷ میلیون نفر (شروع : قرن ۱۹ میلادی) جائین گرایی : 4.2 میلیون نفر (شروع: قرن ۶ قبل از میلاد) اسوتامبارا : ۴ میلیون نفر استاناکواسی: ۷۵۰٫۰۰۰ نفر دیگامبارا : ۱۵۵٫۰۰۰نفر شینتو: ۴ میلیون نفر (شروع: ۳۰۰ قبل از میلاد) *این عدد نشان دهنده پیروان عملی آیین شینتو است؛ اگر اشخاصی را که به دلیل طبقه‌بندی نژادی یا تاریخی شینتو محسوب می‌شوند در نظر بگیریم، این عدد به حدود ۱۰۰ میلیون می‌رسد. # کائودای: ۴ میلیون نفر (شروع : ۱۹۲۶ میلادی) دین زرتشت : 2.6 میلیون نفر (شروع : حدود قرن ۶ قبل از میلاد) پارسی‌ها : ۱۱۰٫۰۰۰ نفر گبرها: ۲۰٫۰۰۰ نفر فالون گنگ : 2.1 میلیون نفر* (شروع: ۱۹۹۲ میلادی) adherent و ناظران خارجی لزوماً آن را یک دین نمی‌دانند. هیچ عضویت یا فهرستی وجودندارد، بنابراین تأیید شمار واقعی پیروان آن غیر ممکن است. تنریکیو: ۲ میلیون نفر (شروع : ۱۸۳۸ میلادی) نوالحادی: ۱ میلیون نفر (شروع: قرن بیستم میلادی) * اصطلاح کلی برای ویکا، آساترو، نئو- درویدیسم و بسیاری از ادیان بازسازی‌گرا جهانی‌گرایی وحدت گرا: ۸۰۰٫۰۰۰ نفر (شروع: ۱۹۶۱ میلادی) راستافاری: ۶۰۰٫۰۰۰ نفر (شروع: اوایل دهه ۱۹۳۰) دانش‌شناسی : ۵۰۰٫۰۰۰ نفر (شروع: ۱۹۵۲ میلادی)
منبع آمارهای همه ادیان به جز فالون گنگ: Adherents.com، ۲۰۰۵. این آمارها بر اساس تحلیل مجموعه‌ای از منابع مربوط به جمعیت‌های دینی گزارش می‌شوند، برای اطلاعات بیشتر درباره روش تهیه این آمارها به explanation رجوع کنید.
* تخمین آمار فالون گنگ بر اساس آمار جمهوری خلق چین در سال ۱۹۹۹؛ رهبری فالون گنگ در سال ۲۰۰۴ این آمار را ۱۰۰ میلیون نفر اعلام کرده‌است.
** برخلاف سایت adherents.com این لیست دین جوخ (Juche) را در رسته سکولار/غیرمذهبی قرار می‌دهد، چرا که این تفکر با اغلب تعاریف دین مطابقت ندارد و پیروانش آن را سکولار می‌دانند. ادیان سازمان یافته بر اساس رتبه جمعیت[ویرایش]
کریستین ساینس مانبتور از یک استاندارد جداگانه استفاده کرده و فقط به ادیان سازمان یافته پرداخته‌است. این روزنامه در سال ۱۹۹۸، ۱۰ دین زیر را به عنوان اولین ادیان سازمان یافتهبر اساس تعداد پیروان به ترتیب نزولی معرفی کرد: # اسم آیین شمار پیروان(*۱) تاریخ ظهور (*۲) ملاحظات (*۲, *۴) 1 مسیحیت 2.1 میلیارد ۶۲۲ میلادی بزرگترین دین جهان در حال حاضر می باشد دینی که پیرو عیسی می باشد ۲ اسلام 1.2 میلیارد ۲۷ پس از میلاد دینی که پیرو محمد هستند ۳ هندو گرایی ۹۰۰ میلیون ۱۵۰۰ پیش از میلاد و برخی از جنبه‌های آن در ۲۶۰۰ پیش از میلاد کهن ترین دین در میان همه ادیان مشهور که در هند اکثریت است ۴ بوداگرایی ۳۷۶ میلیون قرن ۶ قبل از میلاد بیشتر در جنوب شرقی آسیا ۵ سیک گرایی ۲۳ میلیون ۱۴۶۹-۱۷۰۸ میلادی جوانترین دین از میان ۵ دین اول که بیشتر در منطقه پنجاب، بخش‌هایی از هند، پاکستان و افغانستان رایج است ۶ یهودیت ۱۴ میلیون قرن ۱۳ پیش از میلاد یک مذهب گسترده که در اسرائیل اکثریت است ۷ دین بهائی ۷ میلیون قرن ۱۹ میلادی جوان ترین دین از میان این ده دین و دومین دین گسترده پس از مسیحیت ۸ دین کنفوسیوس [۱] تخمین زده نشده‌است ۵۵۰-۴۷۹ قبل از میلاد بیشتر در چین ۹ جین 4.2 میلیون قرن ۶ قبل از میلاد بیشتر در هند ۱۰ شینتو ۴ میلیون ۳۰۰ قبل از میلاد بیشتر در ژاپن رایج است و قبلاً‌دین رسمی این کشور بوده
*۱ تعداد پیروان از سایت Adherents.com گرفته شده‌است.
[۲], updated 2005.
*۲ تنها دو ستون سمت چپ جدول فوق از مقاله * گرفته شده‌اند. بقیه ستون‌ها به عنوان اطلاعات تکمیلی اضافه شده‌اند. *۳ هر چند adrenents.com تعداد پیروان دین کنفوسیوس را تخمین نزده‌است، این دین زیرمجموعه‌ای از مجموعه ادیان عامه چینی است که پیروان آن ۳۹۴ میلیون نفر تخمین زده شده‌اند. *۴اطلاعت جغرافیایی از یک جدول در دائرةالمعارف بریتانیکا استخراج شده‌است.
پیروان همه ادیان در شش قاره جهان, اواسط ۲۰۰۲
گروه‌های دینی اصلی به عنوان درصدی از جمعیت جهان در سال ۲۰۰۵ به دلیل گردکردن ارقام مجموع آن‌ها از ۱۰۰% بیشتر است
 
۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
زهرا احمدآبادی
سلام همون طور که می دونید برنامه خدا برای ما دین همون برنامه زندگیمون ولی چه دینی ؟کاملترین دین جیه؟جه ویژگی هایی باید

 داشته باشه؟اسلام وشیعه واقعی یهنی چه؟دین اسلام چی دوست داره وچی نمی خواد؟توجهان چندنفر مسلمونن؟ شیعه چه جوری گسترش یافته؟

 طیف شیعه چند نوع؟ازماه رمضون چه جوری استفاده کنیم؟و...........

به زودی پاسخ این سوال هارو پیدا می کنید.راستی اگه درباره این موضوعات سوالی داشتید

می تونید بامادرمیون بزارید

 

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۰
زهرا احمدآبادی