* شیعه *

بدرستی که او وشیعه اش همانا روز قیامت رستگارند. پیامبراکرم

* شیعه *

بدرستی که او وشیعه اش همانا روز قیامت رستگارند. پیامبراکرم

* شیعه *

استفاده از مطالب درصورت ذکر منبع زیرمطلب (نه آدرس ما) بلا مانع است چون بیشتر مطالب از سایت یا وبلاگ های دیگر گرفته شده ذکر منبع زیرمطلب لازم است
هم چنین برای مطالبی که منبع ندارند درصورت تمایل می توانید آدرس وبلاگ را ذکر کنید

پیام های کوتاه
  • ۲۸ اسفند ۹۵ , ۱۸:۴۵
    مادر
نویسندگان

یا باقر العلوم

يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۶ ب.ظ
 سرتاسر زندگی امامان ما پر از درس های زندگی است که عمل کردن به آن ها می تواند راه ها سعادت را برای انسان باز کند. در ادامه به مناسبت شهادت امام پنجم شیعیان داستان هایی را از ایشان آورده ایم:

***ابوعبیده گوید: من همراه امام باقر علیه السلام بودم ، به هنگام سوار شدن به کجاوه اول من سوار مى شدم و سپس او. وقتى بر روى مرکب قرار مى گرفتیم حضرت به من سلام مى کرد و همانند مردى که رفیقش را به تازگى ندیده باشد احوالپرسى مى کرد و دست مى داد، و هنگام پیاده شدن پیش از من پیاده مى شد و وقتى از کجاوه پیاده مى شدیم سلام مى کرد مانند کسى که رفیقش را به تازگى ندیده باشد احوالپرسى مى کرد.

من گفتم : یابن رسول اللّه شما کارى مى کنید که هیچکس از مردم نزد ما نمى کنند و اگر یک بار هم چنین کنند زیاد است .
حضرت فرمود: مگر ثواب مصافحه را نمى دانى ؟ دو مومن به یکدیگر مى رسند و یکى با دیگرى دست مى دهد پس همواره گناهان آندو مى ریزد همان گونه که برگ از درخت مى ریزد و خدا به آنها توجه مى کند تا از یکدیگر جدا شوند

 

***سدیر یکى از شاگردان امام باقر علیه السلام بود. او مى گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: اى سدیر آیا روزانه یک برده آزاد مى کنى ؟
عرض کردم : نه .

امام علیه السلام فرمود: در هر ماه چطور؟
عرض کردم : نه .

حضرت فرمود: درهر سال چطور؟
عرض کردم : نه .

امام علیه السلام گفت : سبحان اللّه ، آیا دست یکى از شیعیان ما را مى گیرى و به خانه ببرى و به او غذا دهى تا سیر شود؟ به خدا سوگند این کار بهتر از آزاد کردن برده اى است که از فرزندان حضرت اسماعیل باشد.


***عده اى به محضر امام باقر علیه السلام رسیدند و دیدند که یکى از فرزندان او بیمار شده است و امام علیه السلام ناراحت و اندوهگین است .

با خود گفتند: اگر این کودک از دنیا برود مى ترسیم امام علیه السلام را آن گونه ببینیم که نمى خواهیم در آن حال باشد.
چیزى نگذشت که صداى شیون اهل خانه بلند شد و فرزند امام علیه السلام از دنیا رفت . آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حالیکه چهره او شاد بود و ناراحتى ها قبل از سیماى او بر طرف شده بود.

آنها به امام علیه السلام عرض کردند: فدایت شویم ما ترس آن داشتیم که با مرگ فرزند حالتى پیدا کنید که ما هم بخاطر اندوه شما غمگین شویم .

حضرت به آنها فرمود: ما مى خواهیم کسى را که دوست داریم بسلامت باشد و ما راحت باشیم اما وقتى امر الهى فرا رسد تسلیم اراده خداوند هستیم.

 


***ابو اسماعیل گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم فدایت شوم شیعه در محیطى که ما زندگى مى کنیم بسیار زیاد است .
امام علیه السلام فرمود: آیا توانگر به فقیر توجه دارد؟ آیا نیکوکار از خطا کار در مى گذرد؟ و آیا نسبت به یکدیگر همکارى و برادرى دارند؟

عرض کردم : نه .

حضرت فرمود: آنها شیعه نیستند شیعه کسى است که این کارها را انجام دهد.

***ابوعبیده گوید: از مدینه تا مکه در یک کجاوه همراه امام باقر علیه السلام بودم ، حضرت در بین راه پیاده شد و قضاء حاجت کرد و برگشت و فرمود: اباعبیده دستت را بده ، من دستم را دراز کردم حضرت چنان فشرد که فشار دست او را در انگشتانم احساس کردم . 

آنگاه فرمود: اى اباعبیده ! هر مسلمانى که برادر مسلمانش را ملاقات کند و با او مصافحه نماید و انگشتان خود را با انگشتان او در هم کند، گناهان آنها مانند برگ درختان در فصل زمستان بریزد.

منبع:http://www.yjc.ir/fa/news/4134259/5-داستان-کوتاه-از-زندگی-باقر-العلوم-ع

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۹
زهرا احمدآبادی

داستا ن هایی از امام باقر

نظرات (۱۱)

عالی بودن
مخصوصا داستان یکی مونده به اخری  (شیعه)
ان شاء الله که شیعه ی واقعی باشیم ;-)
پاسخ:
ان شاء الله.......
سلام
واقعا داستان چهارم تأمل برانگیز بود.
شهادت امام محمد باقر علیه السلام رو بهتون تسلیت میگم :-(
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۴ ابوالحسن جعفری بلالمی
سلام .
شهادت امام عزیز رو به شما تسلیت میگم .

در پناه حق باشید .
پاسخ:
ممنون از حضورتان
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۱ ❤منتـــظر المـهـدی ❤
خیال زخمی ما را بیا و راحت کن
نماز مغرب این جمعه را امامت کن
اللهم عجل لولیک الفرج
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۲ زهرا مهربون
سلام
 امام باقر (ع) به جابر جعفی فرمود : ای جابر آگاه باش ، زمانی از دوستان ما به حساب می آیی که اگر تمام اهل یک شهر بگویند که تو مرد بدی هستی (یا انتقادت گویند ) سخن آنان غمگین و متاثرت نکند ، و اگر همه آنان گفتند تو مرد شایسته و خوبی هستی مسرور و خوشحالت ننماید (خوشحال نشوی ) بلکه اعمال و رفتارت را به کتاب خدا عرضه کن ، اگر دیدی کردار و گفتارت مانند قرآن است و در راه قرآن قدم بر می داری حرامهایش را ترک می کنی و خواسته های آن کتاب مقدس را با علاقه و میل انجام می دهی و از کیفر هایی که در راه آن آمده خائف و ترسانی در روش خود پابرجا و شادمان باش و بدان که گفته های مردم به تو زیانی نمی رساند ( خوشحال باش که پشت سرت حرف می زنند ، زیرا گناهان تو را به حساب آنها می نویسند و ثوابهایش را به حساب تو ) ولی اگر کارها و رفتارت مخالف قرآن بود و بر خلاف کتاب خدا قدم بر می داری ، چه چیز تو را از خودت غافل و بی خبر ساخته است .الحدیث جلد 2 صفحه 386
پاسخ:
سپاس از حضورتان

موفق باشید....
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۶ ❤منتـــظر المـهـدی❤
یاباقرالعلوم.
پاسخ:
سپاس از حضورتان
۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۱۵ محمد محمدیان
آفرین بر شما // داستانهای کوتاه اما عالی بودند
تسلیت میگم شهادت امام باقر(علیه السلام)
یاعلی (علیه السلام)
پاسخ:
سپاس از حضورتان....
عالی بود
Normally I do not learn article on blogs, however I would like to say that this write-up very coemllped me to take a look at and do it! Your writing style has been surprised me. Thanks, quite nice post.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی