..................
سلام..........تاحالا شده یه قراری با خودتون بذارید یه قولی به خودتون بدید مثلا بگید من دیگه از فردا فلان کار رو نمی کنم یا....مثلا همین رژیم گرفتن غذایی دیدید میگن از شنبه دیگه چیزی نمیخورم.....یا اونایی که مرض قند دارن...بعضی وقتا خیلی خوب به قولی که به خودمون دادیم عمل می کنیم ولی بعضی موقع ها....مثلا من چند روز یا شایدم چند وقته با خودم و خدا قرارگذاشتم یه رفتار نادرستی رو دیگه انجام ندم ولی هر کاری میکنم ....نمیشه...مثل همون کسی که میگه دیگه از شنبه چیزی نمیخورم ....ولی هر چی می خواد جلو خودشو بگیره نمیتونه حتی بعضی وقت ها تا یه ساعتی هم خودشو نگه میداره مثلا تا شب پرهیز می کنه دیگه سفره شام که میاد نمی تونه تحمل کنه و درست وحسابی جبران نخورده های طول روز رو میکنه .... یا کسی که قند داره و میدونه اگه پرهیز نکنه چه بلاهایی سرش میاد حتی ممکنه پاهاش ....چشماش...یا حتی بره کما و جونش به خطر بیفته ولی....تا میبینه سر سفره کره مربا گذاشتن یا....میگه فقط یه لقمه... دیگه نمیخورم..........
شاید واقعا با خودش فکر میکنه اگه فقط یه لقمه بخوره مشکلی نداره ولی هممون میدونیم قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
بعضی ها هم برا خودشون درجه بندی و تقسیم بندی می کنن یا میگن فلان کار گناهش خیلی کمتره مثلا میگن
درسته من دروغ میگم غیبت می کنم ولی دزدی که نمی کنم با خودشون فکر نمیکنن گناه گناهه کار حرام حرامه....دروغ و غیبت ودزدی
همشون گناه کبیره ان فرقی ندارن....همون جور که دزدی حق الناس داره دروغ و غیبت هم حق الناسه....
داشتم می گفتم من چند وقتی یه قراری با خدا گذاشتم ولی هرکاری میکنم نمیشه بهش عمل کنم حتی شده مثلا طول روز رو
بهش عمل می کنم دیگه شب طاقتم تموم میشه و میزنم زیرش تو این مواقع خب مسلما آدم عذاب وجدان رو میگیره
حالا من جبر گرایی ام هم گل می کنه با خودم میگم خدا دوستم نداشته که این جوری شد وگرنه یه مانعی سر راهم میذاشت
که اون چند ساعت آخر شبم هم پرهیز کنم ولی چون میدونم اگه از رحمت خدا ناامید بشم مثل اینه که شیطان منو بغل کرده
نا امید نمیشمو امروزم میشه فردا فردام میشه پس فردا و.....راستی من یه حس مزخرفی هم دارم
میگم یا آدم باید خیلی خوب باشه یا خیلی بد بالاخره از یه دنیا کمال استفاده رو ببره
یا آیت الله بهجت و علامه طباطبایی و ....باش اون دنیا رو خوب حال کن یا شمر و یزید و معاویه باش و حال این دنیا رو ببر
وقتایی که افسردگی میاد سراغم با خودم میگم من نه این دنیا رو دارم نه اون دنیا چون نه اون قدر خوبم که یه راست ببرنم بهشت
نه اون قدر بدم که...تواین دنیا......البته میدونم به شدت این حس من مزخرفه ها .............
نمی دونم این حرفا براتون فایده ای داشت یا نه .........
فقط ........به شدت التماس دعاااااااااااااااااا
یاحق
هر چه قدر که بتونید انجام بدید همونم خوبه!
گر نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست توان خورد آب
راستی اون موقع که گفتید توی بغل شیطون یعنی اینقدر چندشممممم شد که نگووووو. الانم حالت تهوع دارم...اوغغغ