درد و دلم با خدا
شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ق.ظ
خدایا سلام ...
باز هم منم ...
همان که دلش دوباره برایت پرکشیده،
با همان بهانه ها،با همان کوله بار قدیمی
با همان یک بغل نق نق،یک سبد انتظار،یک جعبه امید...
این بار با چه نامی بخوانمت؟!
بوی ناب بهشت میدهند نام های قشنگ تو
و چه به موقع به کاردرمان یک به یک زخم های دلم می آیند...
برآی اینبار،هوالشافی چطور است؟
یعنی کسی که شفا میدهد تمام زخم های عمیق و ناعلاج دلم را...
آه که هوای دلم سبک میشود با زمزمه ی نام زیبایت،
نفس میکشم در هوای مهربانی نابت...
.
اجازه دارم بگویمت الهی العفو؟
اجازه دارم پناه ببرم به نگاه مهربانت و به بخشایشت
از شر وسوسه های شیطان که حال دلم را این روزها بدجور ناجور کرده؟
خدایا خالی خالی ام
یعنی پُر پُر هستم اما از غیر تو...
ای شافی دل بیمارم،
مرا یادت هست؟
من همانی هستم که وقتی دلش میگیرد و بغضش می ترکد،
می آید سراغت ...
همانی که با یک مشت ادعا ویک کوه کوتاهی
درانجام وظایف بندگیش،
با چشمهای بسته،
گاهی هم لجباز،
اصرار به استجابت دعایش دارد،
حال ،یادت آمد من که هستم،معبود من؟
ای خدا،دلم را آرام کن......
الهی آمین
با همکاری : محمد محمدیان
۹۴/۱۱/۱۰