چه جوری با شهدا دوست شدم.....

 

سلام...

 

من از اون آدمایی بودم که فیلم های مخصوص شهدا و جنگ ...کتابای درباره شهدا..

 

وصیتای شهدا و کلا هرچیزی که به جنگ و شهدای دفاع

 

مقدس مربوط میشد  حوصلمو سر می برد و حس خوبی بهم نمی داد

 

یه جورایی خوشم نمی یومد و دوست نداشتم....

 

تا اینکه بعد از دیدن و خوندن بعضی چیز ها 360 درجه نظرم عوض شد

 

و علاقم به این جور چیزا بیشتر شد....اگه ذهنیت منو از این جور چیز ها یک بخاری

 

تصور کنید  در ابتدا اون بخاری خاموش و سرد بود حتی تلاشی

 

 هم برای روشن شدنش وجود نداشت تا اینکه با دیدن بعضی از صحنه های فیلم هایی مثل

 

اخراجی ها 1 و در چشم باد شمعک بخاریم روشن شد تو اخراجی ها 1 اون صحنه ای که تو جبهه

 

یه تانک داشت از روی آدمی که پایش آسیب دیده بود  و فکر کنم قطع شده بود رد میشد 

 

تو درچشم باد صحنه ای که یه دکتر تو جبهه تنها مونده بود و همه شهید شده بودند و.....

 

اما این صحنه ها فقط شمعک بخاریمو روشن کرد که بعد از گذشت چند وقت دوباره بخاری من

 

خاموش شد و دیگه حتی روی شمعک هم نبود من بزرگتر شدمو رسیدم به سوم دبیرستان یکی

 

از دوستام عاشق شهدا و کتابای مخصوص شهدا بود نصیحتم می کرد من هم مثل اون از اون

 

جور کتابا بخونم  و فیلم های مخصوص شهدا ببینم ولی گوش من بدهکار نبود یه جورایی

 

اصلا خوشم نمی یومد برم طرفای این جور چیزا بعد از  کنکور  این وبلاگو درست کردم  

 

و نا خودآگاه با وبلاگای زیادی آشنا شدم  دیدن  اتفاقی بعضی از پست هایی که درباره شهدا بود

 

  تونست بخاری منو دوباره روشن کنه بخاریم انقدر داغ شده بود که تصمیم گرفتم  بخشی رو

 

توی وبلاگم به شهدا اختصاص بدم با این کار بخاطر پست گذاشتن توی وبلاگم هم  

 

یه جورایی مجبور بودم وصیت هاو نامه های شهدا رو بخونم بعضی از این وصیت ها ......

 

.بخاری منو سوزان تر می کرد

 

یکیش این بود

 

به پهلو شکسته فاطمه زهرا قسمتان میدهم.......

 

حجاب را حجاب را  حجاب را رعایت کنید

 

  تیکه اولشو  آدم  میخونه  فقط میخواد چهل شبانه روز گریه کنه چه برسه بقیش....

 

خوندن نامه شهید خلیلی به رهبری و خیلی حرفهای ارزشمند دیگه

 

الان بخاریم سوزان سوزان.....امیدوارم هیچ وقت خاموش نشه...

 

دراین اواخر هم بعضی از صحنه های سریال کیمیا برام بی تاثیر نبود  مخصوصا

 

 

 اون صحنه ای که تو خرمشهر با تانک وارد خونه .....

 

 

براتون لینک پستایی که تونست بخاری وجودمو  دوباره روشن کنه میذارم....

 

 

به-وصیت-شهدا-عمل-کردیم

 

تو-چه-میدانی

 

پیشنهاد بی شرمانه

 

  با-التماس (خودم هم منتشر کردم)

 

 جانبازی-که-33-سال-نخوابیده-است(خودم هم منتشر کردم)

 

  شهید-مظلوم-امر-به-معروف (خودم هم منتشر کردم)

 

  دستهای-بسته-و-بال-های-باز

 

 /مواظب-باشید-ایمانتان-سقوط-نکند

 ​

معجزه شهدا

 

و خیلی از پست های دیگه....

 ​

 ​در آخر  هم این نامه  به شدت منو.....​