مقام علمی حضرت زهرا (س)
پرسش : چه دلیلی بر اثبات مقام علمی حضرت زهرا(سلام الله علیها) وجود دارد؟
پاسخ تفصیلی: محبّت اولیاى خداوند نسبت به افراد، یک محبّت ساده نیست، حتماً از عواملى سرچشمه
مى گیردکه مهم ترین آنها علم و ایمانو تقواست، علاقه فوق العاده پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) به دخترش
فاطمه زهرا، دلیلى است بر وجود اینامتیازات بزرگ در این بانوى نمونه جهان.از این گذشته وقتى
او مى فرماید: «فاطمه برترین زنان جهان»یا «برترین زنان بهشت» است،
این خود دلیل بر این است که او از نظر علمىنیز سرآمد همه زنان جهان بود.وانگهى آیا ممکن است
فردى که به مقامات والاى علم و دانش نرسیده؛ رضاى او رضاى خدا و غضب او غضب پروردگار
و پیغمبر باشد؟ ـ همان گونه که در برخی از روایات به آن اشاره شده است ـ .علاوه بر همه این ها روایات
مهمى در منابع معروف اسلامى وارد شده، که از مقام ارجمند علمى این بانوی
بزرگ پرده بر مى دارد، مانند احادیث زیر:
1ـ ابونعیم در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) نقل مى کند که روزى رو به یارانش کرد
و فرمود: «مَا خَیْرُ لِلْنِساءِ؟»؛ (چه چیزى براى زنان از همه بهتر است)؟
یاران ندانستند در جواب چه بگویند.
على(علیه السلام) به سوى فاطمه(علیها السلام) آمد و این مطلب را به اطلاع او رسانید.
بانوى اسلامگفت : چرا نگفتى: «خَیْرٌ لَهُنَّ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لاَ یَرَوْنَهُنَّ»؛ (از همه بهتر برای آنها این است
که نه آنها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آنها را (با آنها جلسات خصوصى نداشته باشند)).
على(علیه السلام) بازگشت و این پاسخ را به پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) عرض کرد.
پیامبر فرمود: «مَنْ عَلَّمَکَ هذا»؛ (چه کسى این پاسخ را به تو آموخت؟).
عرض کرد: فاطمه(علیها السلام).
.فرمود: «اِنَّها بَضْعَهٌ مِنِّی»(1)؛ (او پاره وجود من است).این حدیثنشان مى دهد که
امیرمومنان(علیه السلام) با آن مقام عظیمى که در علوم و دانش داشت که دوست و دشمن همه
به آن معترفند وباب مدینه علم پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بودگاهى از محضر همسرش
فاطمه(علیها السلام) استفادهعلمى مى کرد.این سخن پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که بعد از بیان
احاطه علمى فاطمه(علیها السلام) مى گوید:«او پاره اى از وجود من است» بیانگر این واقعیت است که
منظور از «بَضْعَهٌ» تنها پاره تن و جسم نیست،
که بسیارى در تفسیر حدیثگفته اند،بلکه فاطمه پاره اى از روح پیامبر(صلى اللهعلیه وآله)
و علم و دانش و اخلاقو ایمانو فضیلت او نیز بود، و پرتوى از آن خورشید و شعله اى از آن مشکات محسوب
مى شد.2 ـ در «مسند احمد» از امّ سلمه (یا طبق روایتى ام سلمى) چنین آمده:
وقتى فاطمه(علیها السلام) به همان بیمارى که به وفاتش منتهى گشت، بیمار شد من از او پرستارى
مى کردم،روزى حالتش را از همه روز بهتر دیدم، على(علیه السلام) به دنبال کارى رفته بود،
فاطمه(علیها السلام)به من فرمود: آبى بیاور
تا غسلکنم، آب آوردم و او غسلکرد، غسلى که بهتر از آن ندیده بودم.سپس فرمود
: لباس هاى تازه اى براى من بیاور، لباس ها را آوردم و به او دادم و او پوشید.
سپس فرمود: بسترم را در وسط اطاق بیفکن، من این کار را کردم، او دراز کشید و رو به قبله کرد
و دستش را زیر صورتش گذاشت، سپس فرمود: اى ام سلمه! (ام سلمى) من الان از دنیا مى روم
(و به ملکوت اعلا مى شتابم)در حالى که پاک شده ام، کسى روى مرا نگشاید. این سخن گفت
و چشم از جهان پوشید!این حدیثبه خوبى نشان مى دهد که فاطمه از لحظه مرگش آگاه
و با خبربوده و بى آن که نشانه هاى آن در او باشد،آماده رحلت از این جهان گشت
و از آن جا که هیچ کس لحظه مرگ را جز به تعلیم الهى نمى داند
این نشان مى دهد که از سوىخدابه او الهام مى شد.آرى، روح او با عالم غیب مربوط بود و فرشتگان
آسمان با او سخن مى گفتند.به علاوه مطابق روایات حتى او از مریم دختر عِمران و مادر حضرت عیسى
برتر بود و همین امر کافى است،زیرا قرآنبا صراحت مى گوید: مریم با فرشتگان خداسخن مى گفت،
آیات متعددى در این زمینه در سوره مریم و آل عمران وجود دارد.بنابراین فاطمه(علیها السلام)
دخت گرامى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)به طریق اولى باید بتواندبا فرشتگان
آسمان هم سخن شود.
فاطمهی زهرا(سلاماللَّهعلیها) فرشتهی نجات انسانها در طول تاریخ است. برای همین هم هست که ائمّه (علیهمالسّلام) اینقدر برای آن بزرگوار تکریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع میکنند. هیچ مقامی از این بالاتر وجود دارد؟