* شیعه *

بدرستی که او وشیعه اش همانا روز قیامت رستگارند. پیامبراکرم

* شیعه *

بدرستی که او وشیعه اش همانا روز قیامت رستگارند. پیامبراکرم

* شیعه *

استفاده از مطالب درصورت ذکر منبع زیرمطلب (نه آدرس ما) بلا مانع است چون بیشتر مطالب از سایت یا وبلاگ های دیگر گرفته شده ذکر منبع زیرمطلب لازم است
هم چنین برای مطالبی که منبع ندارند درصورت تمایل می توانید آدرس وبلاگ را ذکر کنید

پیام های کوتاه
  • ۲۸ اسفند ۹۵ , ۱۸:۴۵
    مادر
نویسندگان
بررسی تأثیرات موسیقی بر انسان با
رویکرد فلسفی
                                 

با توجه به ساحت‌های گوناگون وجودی انسان، هر یک از اقسام موسیقی، بُعدی از ابعاد وجودی انسان را مخاطب خود قرار داده، تحریک می‌کند و یکی از دلایل تقسیم‌بندی شرعی موسیقی‌ها به مُجاز و غیرمجاز در همین نکته نهفته است.

 
 

چکیده:

سؤال از اینکه موسیقی تا چه حد می‌تواند به عنوان عنصری نافذ در حیات معقول و طبیعی بشر منشأ اثر گردد، پاسخ‌های متفاوتی خواهد داشت؛ برخی به کلی آن را عامل انحرافِ اخلاقی و مانع پیشرفت بشری دانسته و عده‌ای دیگر، آن را هنری ضروری و ضامن بقای فرهنگ و اصالت‌های انسانی شمرده‌اند.

این مقاله به بررسی ارتباط موسیقی و فلسفه و تبیین ضرورت نگرش فلسفی به موسیقی پرداخته است. همچنین در مسیر شناخت ماهیت حقیقی موسیقی به بررسی آرای مختلف در باب منشأ پیدایی موسیقی، ابعاد وجودشناختی و وجود جنبه ملکوتی در آن، راز جذابیت و مکانیزم تأثیر موسیقی بر انسان پرداخته شده است.

واژگان کلیدی: ماهیت موسیقی، درون ذات نفس، برون ذات نفس، موسیقی قدسی، سماع.

طرح مسأله

از دیرباز آرای مختلفی در بین فلاسفۀ غربی و اسلامی درباره حوزه اثرگذاری موسیقی مطرح بوده است. همچنین در خصوص اینکه موسیقی تا چه حد می‌تواند به عنوان عنصری نافذ در حیات بشر منشأ اثر گردد، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده است.بنابر یک نظر، موسیقی بماهو موسیقی، دارای نشئه‌ای است که می‌تواند در حیات طبیعی و معقول انسان در هر دو جهتِ تعالی و انحطاط، اثر شگرفی داشته باشد. در نگاهی دیگر، موسیقی اصلاً در حوزه معقولات وارد نمی‌شود و تنها می‌تواند در حوزه محسوسات و طبیعیات اثراتی ـ آن هم نه ماندگار ـ داشته باشد. از طرفی، تجربه تاریخی بهره‌گیری انسان از مارش‌های نظامی و استفاده از نغمات برای انجام کارهای روزانه، شاهد نقش آفرینی موسیقی در حیات طبیعی است.

همچنین در مذهب و حیات معقول بشری نیز می‌توان مصادیقی را یافت که موسیقی در آن عنصری پررنگ است. در آیین اسلام هم آموزه‌های متفاوت و ظاهراً متضادی درباره این پدیده به چشم می‌خورد. در یک جا موسیقی بماهو موسیقی تقبیح شده است و در جای دیگر برای بهره‌گیری بیشتر از مضامین دینی به آهنگین و موزون بودن کلام توصیه می‌شود. در این بین نیز عده‌ای از روی عناد به کلی موسیقی را عامل انحراف اخلاقی و پیشرفت بشری دانسته و از دیگرسو گروهی آن را ضامن بقای فرهنگ و اصالت‌های انسانی شمرده‌اند.

ابن‌سینا در اشارات یکی از راه‌های مطیع گرداندن نفس اماره نسبت به نفس مطمئنه برای استیلا بر قوای تخیلی و وهمی ـ علاوه بر عبادت مقرون به تفکر ـ را آهنگ و موسیقی خوش و جذاب که قوای نفس را جذب کند، دانسته است. این امر موجب می‌شود کلمات مفیدی که با آن آهنگ ادا می‌شوند، در نفس نفوذ کنند. (1413: نمط نهم)

واقعیت این است که طرز تلقی ما از جهانی که با آن در ارتباط هستیم، نمی‌تواند در موجودیت و قوانین آن تغییر ایجاد کند. در این راستا، شناخت جهت‌گیری و جایگاه واقعی موسیقی در زندگی بشر، منوط به پاسخ به چند سؤال اساسی خواهد بود: موسیقی دارای چه ماهیتی است و ذاتاً از چه قابلیتی در تأثیر و تاثّر در روح و روان آدمی بهره‌مند است؟ حوزه اثرگذاری و قدرت نفوذ موسیقی از دیدگاه فلاسفه و حکمای اسلامی تا کجاست؟ و....

بررسی ماهیت فلسفی موسیقی

ابتدا در پاسخ به اینکه موسیقی چه ارتباطی با فلسفه دارد، می‌توان به پیشینه و طرح نخست این بحث اشاره کرد که به قرن ششم پیش از میلاد برمی‌گردد؛ زمانی که فیثاغورث حکیم هر چیز را در نظام هستی بر مبنای نظریه اعداد ریاضی تبیین کرد و موسیقی و نغمه افلاک را نیز کاملاً مرتبط با نظریه خود دانست. جماعت اخوان الصفا نیز اصول و مبانی تعلیمی و فلسفی خود را براساس مبادی اعداد فیثاغورثی پی‌ریزی کرده‌اند و علم موسیقی را که از نسبت‌های تألیفی اعداد ترکیب‌یافته است، در زمره علوم ریاضی و فلسفی شمردند.

بعد از فیثاغورث، در عهد افلاطون، سقراط و ارسطو به دلیل رواج موسیقی، حکیمان که در آن دوران سیاست‌گذاران امور فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی جامعه بودند، به بحث درباره تأثیرات مختلف الحان و نغمه‌های موسیقی بر افراد مختلف و نقش آن در تربیت، استراحت و... پرداختند. (ایرانی، 1373: 195حتی در رسائل اخوان آمده است که با توجه به اینکه اکثر صنعت‌ها را حکما با اندیشه فلسفی خود ابداع کرده‌اند، نخستین بار این فلاسفه بودند که موسیقی را به گونه علمی و نظری مطرح کردند و آلاتی را طبق قواعد نظری به وجود آوردند و به دیگران تعلیم دادند.

به هر حال، در مورد موسیقی ـ گذشته از اینکه این علم ابداع و کشف فلاسفه بوده است یا نه ـ به نظر می‌رسد پیش از تبیین حکم شرعی آن بهتر است دیدگاه فلسفی و نظری درباره موسیقی بازگو شود تا مکلفان بدانند موضوع با چه خصوصیاتی فتنه‌انگیز می‌شود. شناساندن موضوع، یک رفتار فیلسوفانه است و بازداشتن و منع، تابعی از آن است و بدون آن، نوعی اغرای به جهل و ارشاد غیرعاقلانه خواهد بود.

آنچه از کلام برخی فلاسفه درباره ماهیت موسیقی به دست می‌آید، این است که موسیقی مجموعه‌ای از اصوات است که ترکیب آنها با یکدیگر به صورت لفظ یا کلمه نیست. وقتی این اصوات شنیده می‌شوند، معنای خاصی به عنوان مابه ازا برای آن وضع نشده است؛ چراکه موسیقی قابل تجزیه و تحلیل عقلانی نیست و از این طریق ـ آن گونه که ما معنای الفاظ شنیده شده را می‌فهمیم ـ دریافت نمی‌شود؛ بلکه دریافت آن از طریق اعصاب صورت می‌گیرد. (آوینی، 1382: 14)

در رسائل اخوان الصفا در تعریت واژه غنا (موسیقی) آمده است: «غنا آهنگ‌های هماهنگ شده را گویند و آهنگ همان نغمه‌های پی‌درپی است و نغمه‌ها همان آواهای ردیف شده و متناسب است.» (1405: 1/ رساله پنجم در موسیقى) آنچه از نگاه اهل لغت درباره واژه «غنا» می‌توان گفت این است که:

1. غنا از مقوله صدا و آواز است؛

2. آن هم صدا و آوازی که در حنجره با کیفیت ویژه‌ای همراه است؛

3. آواز با کیفیت خاصی که روان آدمی را تحت تسخیر خویش درمی‌آورد و به فرح و یا اندوه می‌کشاند. (ابن‌منظور، بی‌تا: «غ ن و»)

آلت دریافت موسیقی، حس شنوایی است و عناصری که آن را ایجاد می‌کنند، توالی اصوات و نواها در زمان است که موسیقی را در ذهن مخاطب نقش می‌اندازد. بنابراین یک تظاهر عینی، ملموس و پایدار در خارج از ذهن ندارد؛ بلکه در همان لحظه که از ساز برمی‌خیزد نابود می‌شود. (استیس، 1371: 661) در رسائل اخوان آمده است که در فلاسفه اسلامی، اصوات را عوارضی می‌دانند که به وسیله حرکت و نفوذ در نفس و جوهرها به وجود می‌آیند. (مددپور، 1374: 53)

در جایی دیگر آمده است که اصولاً هر فنی که دست انسان در آفرینش آن دخیل باشد، هیولای آن (ماده اولیه موضوع آن) اجسام طبیعی و مادی و ساخته‌های آن نیز همه دارای صورت‌های جسمانی ـ و فیزیکی ـ است؛ البته به جز صنعت موسیقی که هیولای آن، جمله جواهر روحانی و غیرطبیعی یا همان نفوس و جان‌های مستمعین است. البته درباره محتوای موسیقی در جای خود صحبت خواهیم کرد.در مجموع می‌توان گفت موسیقی نمی‌تواند هیچ‌گونه واقعیت عینی و ملموسی را در خارج از ذهن انسان نمودار کند؛ زیرا آنچه از موسیقی در ذهن منعکس می‌شود، در خارج از ذهن شکلی خاص و عینی ندارد؛ البته توالی اصوات و نواها در زمان، همان لحظه که از ساز برمی‌خیزد، نابود می‌شود.

نغمات موسیقی در ذهن، تجسم‌کننده احساساتی خالص، ولی فاقد عینیت هستند؛ درحالی‌که علم و کسبِ معرفت حقیقی به هر امری، مستلزم حصول شکل یا صورتی از آن امر در ذهن است؛ البته موسیقی ـ جز به عنوان نوعی تموج هوا و ارتعاش با فرکانس‌های مختلف در هر لحظه که دیری هم نمی‌پاید ـ به حیث ترکیبی دارای عینیت فیزیکی نیست؛ اما مانند بسیاری از مفاهیم و موضوعات اعتباری و ذهنی قابل درک است.

1. آیا موسیقی جنبه ملکوتی دارد؟

برای درک ماهیت موسیقی، دانستن این نکته ضروری است که آیا موسیقی تکوینی و ملکوتی وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا موسیقی این‌جهانی همان موسیقی قدسی در ملکوت و یا بازتابی از آن است یا نه؟در پاسخ به این سؤال کلیدی در باب منشأ موسیقی، دو پاسخ و دیدگاه عمده مطرح است:

دیدگاه یکم

فیثاغورثیان معتقد بودند هر چیز در عالم پایین، متأثر از عالم بالاست و نغمه‌های موسیقی با گردش افلاک و برج‌های دوازده‌گانه ارتباط دارند. حرکت افلاک و سیّاره‌ها دارای نظم و حساب ویژه‌ای است و از هماهنگی و هارمونی ویژه‌ای پیروی می‌کند.از این حرکات هماهنگ، اصوات زیبا و دل‌انگیزی تولید می‌شود که فقط انسان‌های خاصّی که دارای روح بسیار لطیف و منزّه هستند، می‌توانند آنها را بشنوند. گفته می‌شود نخستین بار هِرمس بود که این نغمات آسمانی را شنید و براساس آن، علم و هنر موسیقی را پدید آورد و بعد از او فیثاغورث بود که به تکمیل و تدوین موسیقی پرداخت. آن اصوات زیبای آسمانی به «موسیقی آسمانی» معروف هستند.

در همین راستا درباره پیشینه موسیقی عرفانی گفته می‌شود فیثاغورث حکیم با صفای جوهر نفس و نورانیت قلبش، نغمه‌های حرکات افلاک و کواکب را می‌شنید و اصول موسیقی و نغمه‌های نواها را استخراج کرد و عود و بربط را اختراع نمود. نظریه ابتدایی او در این باب و تکمیل آن در حوزه‌های اسکندرانی در طی قرون، به تدریج تحت تأثیر روح اسلامی موسیقی‌دانان مسلمان در حکم ماده نظریه موسیقی در وجه عرفانی درآمده است. (نیکلسن، 1366: 105 و 106)

صوفیه نیز با این تصورکه از طریق این لحن‌ها به همان وجد و شعفی می‌رسند که از الحان بهشتی می‌رسند، با موسیقی و دف عبادت می‌کنند و به سماع و پایکوبی می‌پردازند.حکیمان اخوان الصفا نیز چنین دیدگاهی داشتند و از نغمه‌های افلاک و کواکب، به سرور عالم ارواح (بهشت و فردوس برین) رهنمون می‌شدند و نغمه‌های وسایل موسیقی را یادآور عالم قدس می‌دانستند. (1412: بخش ریاضی، 1/ 207، 208 و 225) همچنین یعقوب بن اسحاق کندی، از فلاسفه اسلامی، این دیدگاه را پذیرفته و آن را به نظم درآورده است:

ناله سرنا و آواز دهی

 چیزکی ماند بدان ناقور کل

پس حکیمان گفته‌اند: این لحن‌ها

از دوارچرخ بگرفتیم ما

بانگ چرخش‌های چرخ است اینکه خلق

می‌سرایندش به طنبور و به حَلق

تفکر دینى، نظریه فیثاغورثی را با «عهد الست» و «عالم ذر» پیوند داد. عرفا معتقد بودند پیوستگی تأثیر روحانی موسیقی بر روح، امری ازلی است و هنگام استماع موسیقى، بار دیگر کلام حق را که جملگی ارواح بشر در ازلیت بدان پاسخ دادند، می‌شنوند. چنین دیدگاهی درباره خداشناسی فطری نیز وجود دارد که معمولاً آن را در ضمن تفسیر آیه 172 سوره اعراف بیان می‌کنند: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُوا بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ.»

مولوی نیز در ابیاتی به این مطلب اشاره دارد:

مؤمنان گویند کآثار بهشت

نغز گردانید هر آواز زشت

ما همه اجزای آدم بوده‌ایم

در بهشت آن لحن‌ها بشنوده‌ایم

گرچه برما ریخت آب گل شکی

یادمان آید از آنها اندکی

از جمله ایرادهای این نظریه آن است که نمی‌توان به وسیله آن درباره ماهیت موسیقی قضاوت کرد؛ چراکه می‌دانیم در موسیقى، لهو و لعب نیز در کار بوده است. همچنین در این حالت، نقش دریافت‌های ذوقی انسان‌ها حین نواختن موسیقی قابل انکار نیست.فردی که موسیقی را می‌سازد، آن را متناسب با عواطف و احساسات درونی خود سامان می‌دهد و حال و هوای ترکیب کننده آن ـ که شاید یک انسان اهل حق باشد یا انسان شیطانی ـ در ترکیب اصوات و نوع موسیقی تأثیر دارد. آیا این امکان وجود دارد که از طریق این ابزار و آلات ِموسیقی به آن الحانِ ملکوتی برسیم؛ حتی اگر عواطف و احساسات عالی در ما وجود داشته باشد؟ (آوینی، همان)

همچنین با توجه به اینکه جنبه ملکوتی و ماورای طبیعی در همه نفوس انسانی یکی است، این اختلاف در نغمه‌ها بهترین دلیل بر آن است که این تأثرات، هیجان‌ها و عواطفی که به وسیله موسیقی برانگیخته می‌شود، مربوط به ذات انسان‌ها که در همه مساوی است، نمی‌باشد.البته در پاسخ می‌توان گفت نظریه مزبور درصدد تبیین و توجیه همه انواع موسیقی نیست؛ بلکه به اصل وجودشناختی و ریشه آنتولوژیک آن اشارت دارد و از این جهت، مانند توضیح وجودشناختی پیدایش کلیات در ذهن بشر از راه ارتباط آن با عقل فعال است که منافاتی با پیدایش مفاهیم موهوم و در عین حال، کلی در ذهن ندارد.

دیدگاه دوم

این دیدگاه را می‌توان به نوعی دیدگاه ابن‌عربی دانست. وی معتقد است براساس آنچه از قرآن و نصوص دینی دریافت می‌گردد، همه چیز در این عالم تسبیح‌گوی خداوند متعال است: «و إن مِن شیءٍ إلاّ یسبّح بِحَمده» و در حرکاتی موزون و با فواصل و تناسب خاص، با شوق و عشق به سوی مقصدی معلوم طی منازل می‌کنند: «وکلٌّ فی فلک یسبحُون» و بدین‌روی دارای نغمه‌های موزون هستند: «جملگی، ایقاع الاهی و قول ربانی ساز کرده‌اند.» (ابن‌عربی، 1955: 129) وی در ابیاتی، تحقق وجود و آفرینش را منوط به سماع کلام حق ذکر می‌کند و می‌گوید:

لولا سماع کلام الله ما برزت

  اعیاننا وسعت منه علی قدم (بی‌تا، الف: 4/ 87)

ابن‌عربی سماع را از منظر مکتب وحدت وجودی خود می‌نگرد و معتقد است هر کس کلام حضرت حق و امر او را بفهمد، به وجد می‌آید و وجود می‌یابد؛ حال آنکه سماع طبیعی (غنا) مرحله نازل روح انسان است که او را محدود می‌کند و چیزی جز استماع صرف نغمه‌های خوش نصیب او نمی‌گرداند. وی معتقد است آنچه بزرگان، آن را نهی و ترک کرده‌اند، همان غنا و سماع مقید و محدود به نغمه‌ها و الحان طبیعی است و صرف تهییج و بهره‌گیری از احساسات کامجویی نفسانی است. (همان: 2/ 368، باب 183)

ابن‌عربی معتقد است سماع طبیعی ـ که از نظر او، همان غنای لغوی و موسیقی مصطلح و رایج دوران وی است ـ تنها شکل و قالبی برای خواندن اشعار است و سماع الاهی و روحانی را نیز در استماع قرآن کریم می‌داند؛ چنانکه در رساله روح‌القدس به تفصیل در این باره سخن گفته و به مذمت گروهی از متظاهرین به تصوف که با سماع طبیعی به وجد و حرکت می‌آیند، پرداخته است. (1384: 76) ردّپای این نظریه را می‌توان در اشعار بزرگانی چون حکیم و فقیه متبحر، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (م. 1361 ق) دید. ایشان در ابیاتی می‌فرماید:

از زمزمه عشق تو کرّ است

گوشی که به نغمۀ چنگ و دفّ است

یا:

بزن نوایی به یاد ساقی

گهی حجازی گهی عراقی

در اینجا ساقی، تعبیری استعاری است و حجازی و عراقی نیز آهنگ روحانی متناسب آن است.جمع‌بندی سخن اینکه، موسیقی و نغمات موزون از منظر حکمت اسلامی ـ اعم از فلسفه و عرفان ـ واجد اصلی هستی‌شناختی هستند که از نظم نشأت‌یافته از علم و حکمت الاهی برمی‌خیزند و در عین حال، به لحاظ توازی وجودی عالم صغیر و عالم کبیر، مبین علت تأثیر وجودی و کمال‌بخشی آن در روح بشر می‌باشند.

2. راز جذابیت و لذت‌آور بودن موسیقی

برخی حکما و عرفای گذشته، پیرو اعتقاد خود به وجودِ موسیقی قدسی در این جهان، معتقدند جذابیت موسیقی و نظم و فن حاکم بر آن، ناشی از نظم و فن حاکم بر کیهان و از وجود نغمه‌های موسیقی عالم بالاست.بنابراین موسیقی را به دلیل داشتن جنبه رحمانی لذت‌بار می‌دانند؛ زیرا در وادی فلسفه بدیهی است که حالات موجودات ِمعلول ـ که در سلسله وجود، بعد از علل قرار می‌گیرند ـ از حالات موجودات اولیه ـ که علل آنها هستند ـ حکایت می‌کنند. واضح است که این نظریه نمی‌تواند در مقام توجیهِ هرگونه اجتذاب انسان نسبت به هر قسم از موسیقی باشد؛ چه اینکه انسان دارای ابعاد حسی، خیالی، عاطفی، عقلی و فوق آن است که تنها می‌توان جذب او در حیطه برخی ابعاد را واجد ویژگی استکمالی دانست.

در نظریه دیگری، وجود ضرب و فاصله در موسیقی، علت جذابیت آن معرفی شده است. میان هر نَقرَه‌ای (ضربی) از نقرَات تار و یا ایقاعی که شنیده می‌شود، سکون و فاصله‌ای وجود دارد. طبق نظریه فیثاغورثیان، از آنجا که جوهر نفس، هم جنس و مشاکل اعداد تألیفی است، تناسب میان نغمه‌های موسیقایی و زمان حرکات و سکنات نقرات و ایقاعات موجب می‌گردد نفس آرامش یابد و نفوس و ارواح را خوش آید.

بنابراین مطابق این نظریه، همین بی‌حروف، مبهم و بسیط بودن ترنم و نغمه‌های موسیقی باعث جذاب بودن آن در نزد نفوس است؛ چراکه به این ترتیب، آن را متناسب با جوهر بسیط و روحانی نفس می‌دانند و «الأشیاء الی أشکالها أمیل.» (ایرانی، همان: 258 ـ 261)در مقام رد و مخدوش دانستن این نظریه می‌توان گفت زمان به عنوان یک مفهوم عینی در نظر گرفته شده است؛ درحالی که یک مفهوم انتزاعی و حاصل حرکات عینی برونی و درونی است و در موسیقی، اصوات و نواها با ترتیبی که یکی پس از دیگری دارند، در صورت توجه به توالی آنها می‌توانند منشأ انتزاع زمان باشند. (جعفری، 1380: 114 ـ 118)

نظریه سوم در این باب، برای جذابیت موسیقی، تنها وجود ضرب و فواصل را کافی ندانسته، وجود کیفیت‌های خاص از امتداد صوت و شدت و ضعف و دیگر انواع انفرادی و ترکیبی برای ضرب و فاصله‌ها را منشأ لذت ناشی از شنیدن موسیقی می‌داند. تأثیر آن در روان انسان نیز به وسیله محتویات روان آدمی ـ که نوع هیجان و لذت و تأثر از یک آهنگ به آن مفاهیم و معانی بستگی دارد ـ جلوه خواهد کرد.

در اینجا یک ماهیت مرکب (ذهن و صوت) وجود دارد که در قالب موسیقی جلوه کرده است و بنابراین اولاً نمی‌تواند به عالم غیب که عالمی بسیط و مجرد است، برگردانده شود و جنبه ملکوتی برای آن قائل شد و ثانیاً با توجه به مکانیزم اثرگذاری آن می‌توان واکنش‌های متفاوتی را که افراد مختلف در مقابل یک موسیقی نشان می‌دهند یا واکنش‌هایی را که یک فرد در زمان‌های مختلف با شنیدن یک موسیقی نشان می‌دهد، توجیه نمود. (جعفری، همان: 146 ـ 149) همچنان که برخی درباره موسیقی می‌گویند، نوای موسیقی از احساسات و انفعالات درون انسان ناشی می‌شود و معرف غم و شادی و هیجان و آرامش روحی اوست. (حسنی، بی‌تا: 15)

با توجه به دیدگاه فلاسفه اسلامی در خصوص عنصر زیبایی در هنر، از نظر ایشان لذّت، یا دست کم قسمی از لذّت، نتیجه ادراک زیبایی است و هر قدر زیبایی شدید و نیز ادراک زیبا قوی باشد، به همان اندازه لذّت هم شدید و قوی خواهد بود؛ از این‌رو چون خداوند زیبای مطلق است و ذات خود را به نحو اتمّ و اکمل درک می‌کند، بیشترین ابتهاج و سرور را دارد و این همان مطلبی است که صدرالمتألّهین به آن اشاره دارد: الحقّ تعالی اجلُ مبتهج بذاته لانّه مدرک لذاته علی ما هو علیه من الجمال و البهاء و هو مبدأ کلّ جمالٍ و زینة و بهاء. (بی‌تا: 151)

ابن‌سینا هم سه امر را مقوّم زیبایی تلقی می‌کند: داشتن نظم، تالیف و اعتدال که نتیجه این سه، حصول تناسب و هارمونی است. (1953: 17) با دقت در دیدگاه اخیر می‌بینیم وی در این نظریه نیز به نوعی درک هارمونی و نظم و ترکیبات و کیفیت‌های خاص از امتداد صوت، شدت و ضعف و دیگر انواع انفرادی و ترکیبی برای ضرب و فاصله‌ها را مولود درک لذت از استماع موسیقی دانسته است.

نکته دیگری که در افشای راز جذابیت و لذت بار بودن موسیقی می‌توان بیان کرد، آن است که افزون بر اینکه عنصر زیبایی در هنر باعث ایجاد لذّت می‌شود، محاکات هم سبب حصول لذّت است. محاکات در نظر فیلسوفان یونانی، مساوق و مترادف با تقلید1است؛ امّا نزد فیلسوفان اسلامی، اغلب به معنای حکایت‌گری است. (طوسی، 1367: 591)

همچنان که در تبیین این مفهوم، تعلم را مثال می‌زنند؛ تعلّم یعنی علم حصولی و حصول صورت‌های ذهنی اشیا در ذهن که از مصادیق عینی حکایت می‌کنند؛ پس صور ذهنی، حاکی و مصادیق نفس الامری محکی هستند و بازنمایی این صور از آن مصادیق نیز حکایت است؛ بنابراین مفهوم محاکات نزد فیلسوفان اسلامی، خیلی عام‌تر از مفهوم آن نزد افلاطون و ارسطو است.اگر معنای موردنظر فیلسوفان اسلامی از محاکات را مدّنظر قرار دهیم، چه بسا هیچ هنری بدون محاکات و خالی از آن نخواهد بود. بالاخص آنچه درباره موسیقی می‌توان گفت این است که موسیقی در موارد فراوانی، جنبه به یادآوری واقعیاتِ ازدست رفته را دارد.

مولوی می‌گوید:

بشنو از نی چون حکایت می‌کند

از جدایی‌ها شکایت می‌کند

و گاهی با یادآوری خاطرات و تحریک تأثراتِ از دست رفتنِ واقعیات یا ناتوانی از وصول به آنها، تسلیتی هم به انسان می‌دهد:

همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

همچو نی زهری و تریاقی که دید

تحریک تخیلات در مغز و ایجاد تجسمات در آن، از همین خاصیتِ موسیقی سرچشمه می‌گیرد. البته در این باره که موسیقی چگونه و کدام بخش از وجود آدمی را متأثر می‌کند، در ادامه مطالبی خواهد آمد. بنابراین می‌توان به نظریه‌ای مرکب از دو نظریه اول و سوم رسید و این دو دیدگاه را مانعةالجمع ندانست.

3. موسیقی کدام بخش از وجود آدمی را متأثر می‌کند؟

در مسیر بررسی و شناخت ماهیت موسیقی، بنابر یک نظر، موسیقی می‌تواند هم در حیات طبیعی و هم در حیات معقول انسان، اثرات ژرفی را در هر دو جهت تعالی و انحطاط داشته باشد و بنابر عقیده دیگری، موسیقی صرفاً با سیستم طبیعی آدمی مرتبط است و اثرات مثبتی در برگرداندن هارمونی و نظم به زندگی بشر دارد.برای یافتن پاسخ مناسب در باب حیطه اثرگذاری موسیقی، مناسب است مکانیزم تأثّر ناشی از موسیقی بررسی شود. همچنین دلیل اختلاف نظر درباره یک موسیقی و تنوع موسیقی‌ها به حسب تفاوت زمان‌ها و فرهنگ‌های اقوام و ملل گوناگون بررسی شود. چرا آرای متفاوتی درباره موسیقی وجود دارد؟

اشاره شد که موسیقی، زبان احساسات و انفعالات درون آدمی است. خود موسیقی ذاتاً چنان قابلیتی را ندارد که چیزی به درون آدمی وارد کند؛ چنانکه ابوحامد غزالی می‌گوید: نغمه‌های موزون، آنچه را در دل‌ها وجود دارد، بیرون می‌آورد و نیکی‌ها و بدی‌های آن را آشکار می‌کند؛ چنانکه از کوزه همان برون تراود که در اوست. (بی‌تا: 2/ 266)

همین مسأله توجیه‌کننده تنوع موسیقی‌ها برحسب تفاوت زمان‌ها و فرهنگ‌های اقوام و ملل گوناگون است. ابونصر فارابی درباره علت اختراع آلات موسیقی توسط حکما می‌گوید: وقتی مشاهده کردند که الحان و نغمه‌های بشر با اصواتی که از تصادم اجسام به گوش می‌رسد، هماهنگ و همنواست و می‌تواند تأثیر آن را دوچندان کند و نظام و ترکیب نغمه‌ها را زیباتر و فرح‌بخش‌تر کند، بر آن شدند تا آلات متناسب آن الحان را اختراع کنند. (1375: 70 و 71)

درباره اینکه کدام بخش از نفس آدمی با موسیقی ارتباط دارد و از آن متأثر می‌شود، می‌توان گفت هر یک از قوای نفس، مانند قوه تعقل ـ که ذات نفس در مسیر تکاملی خود، آن را به وجود آورده است ـ معقولاتی را درمی‌یابد یا به وجود می‌آورد و آن معقولات در متکامل کردن و تعالی دادن به اصلِ نفس و تعیین سرنوشت او وارد ذات ِنفس می‌شود.

آیا هر نغمۀ موسیقی با جانِ کمال‌طلب انسان‌ها متحد می‌شود؟ در صورتی که می‌دانیم بعضی از موسیقی‌ها برای تحریک غرایز طبیعی و به وجود آوردنِ لذایذ حیوانی ساخته و نواخته می‌شوند! نفوس آدمیان در کلیت محض خود یکسان هستند و آن هویت اصلی انسان‌ها در همه آنها یک حقیقت است و این ضرب‌ها و فواصل با کیفیت‌های خاصِ ترکیبی، ارتباطی با هویتِ اصلِ نفسِ آدمی ندارند و در سطوح ظاهری نفس تأثیر می‌گذارند. (جعفری، همان: 146 ـ 149) چنانکه مولوی در ابیات خود، ابزار تأثیر موسیقی را ارتباط آن با قوۀ تخیل و تحریک خیالات معرفی کرده است:

پس غذای عاشقان آمد سماع

که در او باشد خیال اجتماع

قوّتی گیرد خیالات ضمیر

بلکه صورت گردد از بانگ ضمیر

و این‌گونه سماع و موسیقی را تقبیح و آن را ابزاری برای ایجاد حال‌های زودگذر می‌داند:

نفس را زان نیستی وامی کشی

زانکه بی‌فرمان شد اندر بی‌هُش

نیستی باید که آن از حق بود

تا که بیند اندر آن حسن اَحد

البته ممکن است گاهی در صورت‌های غیرعادی، نغمات در سطح عمیقِ شخصیت‌ها نیز تأثیراتی را به‌جا بگذارد و در درون انسان‌ها مطابق نمودهای درونی آنها عکس‌العمل‌هایی را ایجاد کنند.ابداع آهنگ‌های بسیار عالی از طرف موسیقی‌دانان شرقی و غربی، مانند بتهون، موزات، شوپن، گلوک، واگز، گری، هایدن و... یکی از جلوه‌های بااهمیت مغز آدمی است که نبوغ هنری آنان را اثبات می‌کند. (همان: 85) اما اینکه آیا موسیقی واقعاً مسکّنی ضروری و یکی از شایستگی‌ها و بایستگی‌های جان ما انسان‌هاست، مطلبِ قابلِ بحث دیگری است.

در جمع‌بندی این قسمت می‌توان گفت با توجه به ساحت‌های گوناگون وجودی انسان، هر یک از اقسام موسیقی، بُعدی از ابعاد وجودی انسان را مخاطب خود قرار داده، تحریک می‌کند و یکی از دلایل تقسیم‌بندی شرعی موسیقی‌ها به مُجاز و غیرمجاز در همین نکته نهفته است. هر چند مقوله مضمون و محتوای موسیقی و سماع الحان و موضع شرع در باب سماع نیز محتاج بحثی جداگانه است2 و در طی مباحث بعدی به آن خواهیم پرداخت.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. آوینی، سیدمرتضی، 1382، «آیا عادت به موسیقی انسان را از تعقل دور می‌کند؟!»، ماهنامه پرسمان، ش14، قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها.

3. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، 1413، الاشارات و التنبیهات، تحقیق دکتر سلیمان دنیا، بیروت، النعمان.

4. ــــــــــــــ ، 1953، رسالة فی ماهیّة العشق، مترجم احمد آتش، استانبول، بی‌نا.

5. ابن‌عربی، محی‌الدین، 1384، رسالة روح القدس فی محاسبة النفس، دمشق، مؤسسه القلم.

6. ــــــــــــــ ، 1955، الف، سرور نعیم، مصر، بی‌نا.

7. ــــــــــــــ ، بی‌تا، الف، الفتوحات المکیة، مصر، بولاق.

8. ـــــــــــــ ، بی‌تا، ب،  فصوص‌الحکم، ترجمه مؤیدالدین خوارزمی، تهران، بی‌نا.

9. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، بی‌تا، لسان العرب، بیروت، الهلال.

10. اخوان الصفا ، 1412، بخش ریاضی، بیروت، الدار السلامیة.

11. ــــــــــــــ ، 1405، رسائل اخوان الصفاء وخلاّن الوفا، رساله پنجم در موسیقى، تهران، دفتر تبلیغات اسلامى.

12. ارسطو، 1947، السیاسة، مصر، بی‌نا.

13. استیس، والترترنس، 1371، فلسفه هگل، ترجمه دکتر حمید عنایت، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

14. ایرانی، اکبر، 1373، دیدگاه پنجم، بررسی مبانی موسیقی از دیدگاه‌های: فقهی، عرفانی، فلسفی و علمی، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

15. بخاری، محمد بن اسماعیل، 1419، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر.

16. ترمذی، محمد بن علی، 1405، المنهیات، بیروت، بی‌نا.

17. جعفری، محمدتقی، 1380، موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی، تهران، تهذیب.

18. حر عاملی، محمد بن حسن، 1367، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، تهران، مکتبة الاسلامیة.

19. حسنی، سعدی، بی‌تا، تفسیر موسیقی از کلاسیک تا دوران معاصر، بی‌جا، صفی علیشاه.

20. حمیری قمی، محمد بن جعفر، بی‌تا، قُربُ الأسناد، قم، آل البیت.

21. طوسی، نصیرالدین، 1367، اساس الاقتباس، تهران، دانشگاه تهران.

22. عاملی، بهاءالدین محمد، 1364، کشکول، بی‌جا، انتشارات اسلامیة.

23. غزالی، ابوالفتوح احمد بن محمد ، بوارق الالماع فی الرد علی من یحرم السماع بالاجماع، نسخه خطی.

24. ــــــــــــــ ، 1360، سماع و فتوّت، تحقیق احمد مجاهد، تهران، بی‌نا.

25. غزالی، ابوحامد محمد، 1361، کیمیای سعادت، تهران، طلوع زرّین.

26. ــــــــــــــ ، بی‌تا، احیاء العلوم الدین، بی‌تا، بیروت، دار المعرفة.

27. فارابی، ابونصر محمد بن طرخان، 1375، الموسیقی الکبیر، ترجمه بافنده اسلام دوست، بی‌جا، پارت.

28. فراهیدی، خلیل بن احمد، 1414، کتاب العین، قم، اسوه.

29. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

30. کندی، یعقوب بن اسحاق، بی‌تا، رسالة فی أجزاء خبریة فی الموسیقی، بی‌جا، دارالکتب میهنی برلن.

31. مجلسی، محمدباقر، 1403، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

32. مددپور، محمد، 1374، تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی، تهران، امیرکبیر.

33. ملاصدرا (صدرالدین شیرازی)، محمد بن ابراهیم، بی‌تا، اسرار الآیات و الانوار البینات، تهران، انجمن حکمت و فلسفه.

34. نوری، محمداسماعیل، بی‌تا، موسیقی از دیدگاه اسلام، بی‌جا، آزادی.

35. نیکلسن، رنالد آلن، 1366، مقدمه رومی و تفسیر مثنوی معنوى، ترجمه و تحقیق آوانس آوانسیان، تهران، نشر نى.

پی نوشت:

1 . Mimesis.

2 . چنانکه خواجه نصیر طوسی در شرح سخن نقل شده در ابتدای مقاله از شیخ الرئیس در نمط نهم از کتاب اشارات می‌گوید: «اگر کلامِ مفید که نفس را قانع و رام می‌سازد و او را بر نیروها و قوای نفسانی مسلط می‌کند، با اموری چند از جمله صدق و راستی و بلاغت، بی پرده در قالب نغمه‌ای خوش و دلپذیر درآید، تأثیر بسزایی بر نفس می‌گذارد.» (ابن‌سینا، 1413: 3 / 3 و 380 ـ 383) وی علت آن را چنین بیان می‌کند: «صوت نازک و دلنشین و جذاب، نفس را آماده پذیرش می‌کند؛ همان طورکه غلظت و خشونت صدا، نفس را به انزجار و امتناع از قبول وامی‌دارد.» (همان) ایشان نیز معتقد است موسیقی در ذات خود، قابلیت انتقال معنایی را ندارد و تابع کلام و اقاویل شعری است و همچنین با توجه با استعدادهای متفاوتِ درونی در افراد، تأثیرات متفاوتی را در نفوس مختلف می‌گذارد.

فاطمه قدرتی/ کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه الزهراء

سعید رحیمیان/دانشیار دانشگاه شیراز.

منبع: فصلنامه اندیشه نوین دینی شماره 1

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920127000337

 

       
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۹
زهرا احمدآبادی

موسیقی و روان

نظرات (۲)

خیلی خیلی ممنون.
نمیدونستم که این حد موسیقی فلسفه هم داره..
ممنون که این همه منبع رو ذکر کردین و جمع اوری کردین..
پاسخ:
من بیشتر تواینترنت گشتم و جمع آوری کار بقیه رو براتون نوشتم  این هم مقاله ی بود درباره ی موسیقی و روان که من ازش استفاده کردم  به هرحال ممنون که  وقتتونو دراختیار ما گذاشتید
مرسی خوب بود
پاسخ:
ممنون ازحضورتان بازم به ما سر بزنید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی